Tuesday, 24 November 2009

پندی برای جنایت پیشگان حاکم: از سرنوشت کردان عبرت بگیرید

لطف حق با تو مداراها کند، چون که از حد بگذرد رسوا کند
سرنوشت کردان باید همه ما را به فکر وادارد خصوصا جنایتکاران و خائنان به مردم را. همه ما انسانها گناهانی کرده ایم و میکنیم، گاهی در خلوت خطایی میکنیم و کسی از آن با خبر نمیشود و گاهی نیز تنها جمع معدودی از خطای ما با خبر میشوند. اما به هر حال همیشه پرده ستاریت خداوند، مددکار ما می شود و ما را از رسوایی در میان مردم باز میدارد. گرچه خداوند ستار است ولی معلوم نیست این پرده پوشی همواره ادامه داشته باشد. گاهی انسان چنان بر خطاهای خود اصرار می ورزد و چنان گستاخانه بر خطا کردن مداومت می کند که به ناگاه پرده های ستاریت خداوند نیز فرو می ریزند و شخص خطاکار رسوای عام و خاص میشود.کردان نیز خطایی کرده بود و تنها جمع معدودی از آن باخبر بودند. اما اصرار بر این خطا او را بدانجا کشاند که در میان دهها میلیون نفر رسوا گشت و شاید ناتوانی او از تحمل این رسوایی به تدریج او را به کام مرگ نیز کشاند. البته در این میان منفعت طلبی دولتمردان فرصت طلب نیز آتش این رسوایی را مشتعلتر کرد و کردان قربانی سودجویی قدرت طلبان نیز گشت. شاید اگر او پیش از رسوا شدن استعفا میداد باز هم در پناه ستاریت خداوند میماند.اما به هر حال ماجرای کردان باید برای همه و خصوصا قدرت پرستان حاکم درس عبرت باشد. کسانی افراد بی گناه را پس از انتخابات کشتند و به دختران و پسران تجاوز کردند. اما هنوز هم حاکمان کوته فکر ایران بر این جنایتها اصرار می ورزند و حتی در پی آن هستند که خطاکاران را از مجازات نیز معاف کنند. باید بترسند از روزی که پرده ها فروریزند و رسوا شوند و تاب رسوایی را نیز نداشته باشند.

Monday, 23 November 2009

مراقب بچه های خود باشید، بسیج بجای ورزش

مسئول تربیت بدنی آموزش و پرورش استان تهران گفت:برای اینکه هزینه های آموزش و پرورش کاهش یابد زنگ ورزش از مقطع ابتدایی حذف شده است!!! (30/8/1388)خاطرمان هست که در دوران دبستان لذت بخش ترین زنگ مدرسه در میان آن همه ساعات دلهره آور درسی، زنگ ورزش بود که وقتی یک توپ والیبال یا بسکتبال می دادند تا در حیاط خالی از دانش آموزان دیگر به بازی بپردازیم. چقدر برایمان لذت بخش بود. چراکه در محله های شلوغ تهران و زندگی آپارتمان نشینی جایی برای بازی نبود و نیست. در چنین شرایطی، زنگ ورزش که بهترین زمان برای شکل گیری صحیح فیزیک بدن بچه ها و شناسایی ورزشکاران نخبه آینده است از بچه های تهرانی گرفته می شود و تا دگر بار شادی و سرزندگی را از مردم دور کنند.از سوی دیگر رئیس سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان با اشاره به تشکیل شش هزار واحد مقاومت بسیج در مدارس ابتدایی گفت: اثر پذیری دانش آموزان در سنین پایین بیشتر از سایر سنین است و به همین دلیل قصد ترویج و نهادینه کردن تفکر انقلاب و بسیج را در بین دانش آموزان ابتدایی داریم. (26/8/1388).عجب، اگر شما بودجه برای تنها زنگ شادی بچه ها را ندارید چگونه است که بودجه برای شستشوی مغزی آنها به منظور اطاعت کورکورانه از ولایت فقیه را دارید؟به جای آنکه به بچه ها محبت و شادی و سلامتی ببخشید، خشونت و اسلحه را در چنین سنینی آموزش می دهید؟به قول استاد شجاع و پیر حکیم محمد رضا حکیمی که از گرفتن جایزه جشنواره فارابی سر باز زد: آری، ما باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که درباره اش بتوان گفت: " از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه ها سرگردان است (اشاره به فقر مردم) و دومی در کتاب ها".مردم هوشیار باشید که فاشیستهای حاکم به کجا می اندیشند؟ اگر چه غافلند که چنین طرحهای خائنانه ای هیچگاه با حضور ملتی آگاه تحقق نمی یابد. باید به آقای خامنه ای گفت که قطعا عمرت وصال نخواهد داد تا مانند موسولینی فاشیست بتوانی ارتش بچه ها را ببینی. اگر عمری برایت مانده باشد (که ان شاء الله نمانده است) آنچه خواهی دید، نسلی پر شور و شاداب تر از پدران و مادرانشان خواهد بود که انتقام شهدای جنبش سبز را از تو و اعوان و انصار کور دلت خواهند گرفت و ایرانی آباد و آزاد را رقم خواهند زد. در مقابل خوب است که مردم هوشیار باشند و بیش از پیش به شادابی و آگاهی فرزندانشان توجه کنند و با حربه جدید دیکتاتور ها در مدارس که همانا فاسد کردن ذهن آنها در قالب کلاس و اردوی آموزشی بسیج است مقابله نمایند

نقد نظریه ولایت فقیه به زبان ساده

در این بررسی که حتی الامکان سعی شده است به صورت مختصر و فقط با طرح جمله های کلیدی و مطالب ضروری ارائه گردد، با ذکر مقدماتی ضروری مسئله حکومت و ریشه های آن در جامعه بشری و مباحث مربوط به انواع حکومت ها، سپس به مسئله نظریه ولایت فقیه که به شکل کنونی در جامعه شیعه سابقه ای کمتر از 50 سال دارد، پرداخته و نقاط ضعف و قوت آن مورد بررسی قرار می گیرد، باشد که تایید و تکذیب هر نظریه ای مستند به استدلال و تحقیق بوده تا قابل نفی و یا تایید منطقی باشد.1- شکل گیری حکومت در جوامع بشری: بنا به شواهد باستان شناسی تمدن های بشری که نشانه های مدنیت در آن (با تعاریف امروزی) بیش از چتد ده هزار سال سابقه نداشته است اگر چه از وجود بشر فعلی بر روی زمین بر اساس تعریف مختلف که چه نوع انسانس را از نوع انسان امروزی بدانند بین چند ده هزار سال تا چند میلیون سال قبل مورد توجه قرار داده اند .در این مجال بررسی خود را فقط از دیدگاه جوامع دینی ( ادیان الهی ) ادامه می دهیم چرا که در اصل مطلبی که بیان خواهیم کرد تفاوتی نخواهد نمود. پس از آنکه حضرت آدم و حوا یعنی بزرگان خاندان شریعت به این کره خاکی پا نهادند و زندگی پر عشق و محبت را آغاز نمودند، تشکیل خانواده داده ...و فرزندانی آورده و آنها نیز به تناسل نسلهای بعدی پرداختند. در آغاز این روزهای این تجمعات بسیار کوچک آنچه اصل روابط اجتماعی را تشکیل می داد (به علت ساده بودن ابزارهای زندگی) یاری گرفتن از یکدیگر در بر طرف نمودن آن دسته از نیازهایی بود که به تنهایی برای یک فرد و یا یک خانواده امکان پذیر نبود و پس از حصول نتیجه بنا به توافق های تعیین شده به تقسیم سود حاصل مبادرت می ورزیدند. در آن زمان نه حکومتی بود نه حاکمی و نه رعیتی. اگر حتی اگر از خود حضرت آدم و یا چند نسل بعد از او و حتی اوصیای او در امور دینی نیز پرسیده می شد، نظر شما در مورد حکومت و روابط حاکم و رعیت و یا رهبر جامعه و افراد جامعه مدنی چیست احتمالا با بهت و حیرت شما را نظاره کرده و نمی فهمیدند شما از چه سخن می گویید ولی اگر از آنها در مورد روش عبادت خداوند و روابط زن و شوهر و روابط اولیا و فرزندان و دستورات اخلاقی و شرعی آن می پرسیدید، در حد آنچه از خداوند به آنها رسیده بوده است برای شما نقل قول می کردند، ولی به تدریج که جمعیت جامعه بشری افزایش یافت و مفاهیم جدیدی مانند تجارت و تبادل کالا، مالکیت کالا و زمین، محدودیت منابع ارضی و آب، زیاده طلبی قوی تر ها نسبت به ضعیف ترها، دعاوی حقوقی و نیاز احقاق حق یکی نسبت به دیگری در اختلاف پیش آمده، نیاز به احداث راهها و تأمین امنیت آنها و0000 به وجود آمد، به تدریج مفاهیمی از قبیل نیاز به قاضی جهت صدور حکم (که در ابتدا تحت عنوان ریش سفیدان قوم شکل گرفت )، رئیس قبیله یا قوم برای دفاع از حقوق جمع و تصمیم گیری در برخورد با مشکلات طبیعی و یا اجتماعی و ... نیز مطرح گردید. هر قومی بنا به اقتضائات جغرافیایی و طبیعی، آداب و سنن شکل گرفته طی قرنها، و بنا به میزان قدرت تصمیم گیری عقلای قومشان نسبت به وضع قوانین و سنن اجتماعی و تعریف نظام ساختار حکومتی ( هر چند ساده) اقدام نمودند تا این نیاز که ناشی از پدیده افزایش جمعیت و تقابل و تداخل منافع به وجود آمده بود بر طرف گردد. لذا این مقدمه نه چندان کوتاه مارا به نتیجه ای بسیار مهم در بررسی نقدی بر نظریه ولایت فقیه می رساند که مفهوم حکومت مفهومی کاملا برون دینی بوده و شکل گیری آن هیچ گونه ارتباطی به احکام دینی نداشته بلکه مانند مفاهیمی همچون بهداشت و درمان و تکنولوژی و ... مقوله ی است که به مرور زمان برای انسان موضوعیت یافته و هر جامعه بشری در هر زمانی بنا به آنچه گفته شد برای خود بنا به اقتضائاتی، نوعی از حکومت را تجربه نموده است. با گذشت زمان تجارب موفق تر در این زمینه بر روی زمین اشاعه یافته و برای دیگر جوامع الگو گردیده و دیگر جوامع سعی نمودند الگوی موفق را با شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی خود منطبق کرده و در جهت رفاه و تعالی خود بکار گیرند.لذا باید گفت مقوله حکومت در جامعه بشری یک امر برون دینی بوده و بر اساس نیاز بشری در طول تاریخ شکل گرفته و تکامل یافته و همچنین به سیر تکاملی خود بنا به شرایط زمانی و مکانی ادامه خواهد داد. در ادامه به بحث حکومت دینی براساس یافته های دینی و به خصوص مستندات دین مبین اسلام می پردازیم. اگر در متون دینی اعم از قرآن، کتب حدیث و کتابهای تاریخی غور نماییم در خواهیم یافت که اولا اکثریت پیامبرانی که از آنها نام برده شده است فقط وظیفه بشارت و انذار قوم خود را به عنوان یک مبلغ بر عهده داشته اند و تمام تلاش خود را در جهت ارشاد مردم نسبت به وظایف اخلاقی و دینی خود نموده اند که در این دعوت مقدس بسیاری از ایشان (مانند انبیاء بنی اسرائیل) جان خود را فدا نمودند تا بتوانند بستر سلامت فکری و روحی را در جامعه خود فراهم آورده تا از این طریق زمینه رشد و تعالی بشریت را فراهم آورند. از میان این انبیا عده قلیلی ضمن وظیفه رسالت الهی، نقش رهبری جامعه خود را نیز داشته اند.نکته بسیار مهم آن است که این حکومت، وظیفه آنها به عنوان پیامبر الهی نبوده است بلکه فقط میتوان آن را در حد یکی از شئونات آنها دانست. بدین معنا که تمامی مومنین، ضمن خداپرستی و تلاش برای جلب رضایت الهی در زندگی اجتماعی خود وظایفی را به عهده دارند که با انجام این وظایف اجتماعی ضمن کسب روزی حلال، می توانند در جهت تکامل جامعه خود به منظور رفاه، آرامش و امنیت و سایر شئون لازمه یک جامعه سالم گام بردارند. پر واضح است که هر فرد در یک جامعه سالم بنا به توانایی های جسمی و روحی و همچنین میزان تحصیلات و تجربه خود درسمتی مشغول به انجام وظیفه است تا شبکه اجتماعی سامان یافته، و مسیر تعالی را طی نماید. در همین رابطه آن دسته از انبیا الهی نیز که از توانایی مدیریت اجتماع زمان خود برخوردار بوده اند و به علت حسن سابقه خود در میان مردم ازطرفی، و از طرف دیگر بخاطر استعداد ذاتی خود در امر مدیریت در سمت مهم رهبری جامعه قرار گرفته و به پشتوانه تقوای الهی و علم به حقایق دینی از بسیاری از رهبران زمان خود ( که اکثرا دچار بیماری قدرت طلبی و افزون خواهی بوده اند ) لایق تر و مثمر ثمرتر جلوه نموده اند. در این میان پیامبر عظیم الشان اسلام محمد مصطفی (ص ) و حضرت موسی (ع) از شاخص ترین آنها در جوامع دینی می باشند. بنابراین بنا به حکم عقل و تاریخ انبیا سلف، از داشتن علم نبوت، شایستگی رهبری حاصل نمی گردد. چراکه مقوله علم نبوت مانند هر علم دیگری از مقوله مدیریت و ملاکهای مدیریتی کاملا جدا می باشد. به طریق اولی مدیریت سیاسی جامعه نیز به علت حساسیت و گستردگی آن توانایی های ویژه ای را می طلبد.نکته بسیار مهم دیگری که از قرآن و احادیث نبوی و ائمه اطهار در مییابیم آنکه در فقه اسلامی به خصوص فقه شیعه که از جمیع فرق دیگر اسلام گسترده تر بوده و در بسیاری از ابواب جزئیه دقت بیشتری نموده است در طول حدود دوازده قرن که از زمان غیبت صغری می گذرد، بابی تخت عنوان باب حکومت و یا باب ولایت و یا طریق حکومت داری در اسلام تدوین و معین نگردیده است. از علمای صدر اسلام که صاحبان کتب اربعه بوده اند (شیخ صدوق , شیخ طوسی ) گرفته تا آثار علمای متاخر چه از منابع اهل حدیث( نظیر مجموعه بحارالانوار مرحوم مجلسی) تا کتب اصولیون مانند مجموعه وسایل الشیعه اثرجناب شیخ حر عاملی. اگر چه در ادامه ( اگر توفیقی بود) به طور مفصل تر به نقد کتاب ولایت فقیه آقای روح الله خمینی خواهیم پرداخت ولی به اختصار نظر هموطنان عزیز را به این نکته جلب می کنم که این چه مقوله بسیار مهمی است که در جان، مال و ناموس مسلمین تعیین کننده و سرنوشت ساز است ولی حتی در حد یک رساله مستقل هیچ کسی بدان اشاره ننموده ( درصورتیکه در مقابل، کتابهای قطور فقهی در ابواب جزئیه دیگر نظیر طهارات نگاشته شده است ) و فقط در چند دهه اخیر این کشف مهم صورت گرفته است؟ کشفی که علمای بزرگی چون شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی که به زمان ائمه به مراتب نزدیکتر بوده اند متوجه آن نگردیده اند. آیا بهتر نیست با دید باز تری مسئله را بنگریم؟آایا این امر به خاطر این نیست که نه قرآن کریم و نه ائمه اطهار هیچگاه در پی تنظیم ساختار حکومت و محدود کردن آن به شکل ثابت برای قرون متمادی نبوده اند؟همانطور که هیچگاه در سایر علوم بشری که آنها نیز برون دینی هستند (مانند علم پزشکی و فیزیک و000) فرمولی ذکر ننموده و بشر را آزاد گذارده اند تا بنا به شرایط زمانی و مکانی و بر اساس تعقل و تجارب بشری، راه خود را بیابد و با انتخاب بهترین روش، زندگی خود را بسازد.

Tuesday, 17 November 2009

مانور نیروی انتظامی با کدام هدف

با توجه به مانور نیروی انتظامی در تاریخ 26/8/88 در تمامی مبادی شهر و استان تهران و حتی مبادی طرح ترافیک به بهانه بهبود ترافیک به احتمال قوی توطئه دیگری از جانب کودتاچیان در سطح استان تهران در حال شکل گیری است و یا آنکه کودتاچیان برای کنترل حوادثی که پس از اجرای توطئه های جدیدشان (مانند کشته شدن پزشک کهریزک) ممکن است اتفاق بیفتد، اقدام به این مانور نموده اند.چرا که هر زمان آرامش نسبی حاصل گردیده است، خائنان حاکم، اقدام به شیطنت تازه نموده اند و این بار نیز چند احتمال در مورد هدف این حرکت میتواند وجود داشته باشد:
یک- به اجرا درآوردن طرح قدیمی دستگیری سران جنبش سبز مردم ایران
دو- گسترش دستگیری های نخبگان جنبش سبز و یا افراد شناسایی شده در حرکتهای اعتراضی مردم
سه- صدور احکام محکومیت های طویل المدت و یا اعدامهای جدید

Friday, 6 November 2009

آخرین امپراطور


آخرین امپراطور (تحلیلی بر وقایع 13 آبان)

13 آبان امسال مانند روز قدس گونه ای دیگر بود. این بار نه تنها مردم شجاع ایران در ادامه حرکت جنبش سبزشان بار دیگر نفرت خود را از مستکبران داخلی به طوری آشکارتر نمایان ساختند بلکه به رهبری کودتا نشان دادند حتی اگر 50000 نیروی گارد خود را به همراه بسیجی های فریب خورده در سراسر شهر تهران مستقر کند و سبعانه تر از دفعات قبل به مردم هجوم بردند، مردم حرکت خود را در سراسر شهر و تا پاسی از شب گسترش خواهند داد و خواب راحت را از آنها خواهند ستاند.

ای کاش این رهبر توهم زده و بی خواب از دست ملت، لحظه ای از دیوارهای کاخش بالا می رفت و نگاهی به دنیای واقعی خارج از قصر می انداخت تا شاید لااقل در تفکرات وهم آلودش اصلاحی صورت می گرفت.

در صحبت های 12 آبان هنوز بزرگنمایی دشمن فرضی و ترساندن اندک پا منبریهایش از آمریکا بود.

اگر چه نباید فراموش کرد که در 13 آبان 58 حرکت دانشجویان انقلابی به خاطر شیطنت های دولت وقت آمریکا در تحریک عوامل تجزیه طلب در مناطق مختلف کشور نظیر کردستان و سیستان و بلوچستان و طرح ریزی کودتای نظامی توسط عوامل شاه سابق علیه انقلاب تازه به ثمر نشسته شکل گرفت، ولی سوء استفاده از آن حرکت انقلابی طی 30 سال گذشته و بزرگنمایی بیش از حد ضدیت با آمریکا به منظور حفظ اختناق حاکم برملت بحث دیگری است.

این بار پس از 30 سال دانشجویان شجاع و حق طلب در اکثر دانشگاههای کشور با همان انگیزه گذشتگان سلف شان (که اکنون خودشان و یا فرزندانشان در زندان هستند) این بار نظام دیکتاتوری ولایت فقیه را هدف گرفتند.

دختران و پسران دلاورمان در روز 13 آبان امسال با ایمان و شوری بی نظیر پایه های ظلم را سست تر کرده و راه خود را تا پیروزی نهایی ادامه می دهند.

این آخرین جرثومه خودخواهی و قدرت طلبی آخرین روزهای سلطنتش را می گذراند. با اینکه می بیند هر روز حرکت مردم علیه او و نظام فاسدش در شهرهای مختلف گسترش می یابد و دیگر به صورت علنی مورد لعن و نفرین مردم قرار گرفته است، هنوز از دست چدنی در داخل دستکش مخمل (منظور دولت اوباما) سخن می راند.

در شرایطی که برای اولین بار (و شاید تنها فرصت پدید آمده ) که در آن شخصیتی مانند اوباما دست دوستی دراز کرده (و در مقابل فرار دائمی خامنه ای از تعامل با جهانیان و تکرار دشمنی های پیشین) خواهان فراموش کردن گذشته های تلخ می باشد، اگر درایتی در وجود افسرده خامنه ای بود که نیست و اگر مشاورین و رئیس جمهور منتصبش شعور وتدبیر لازم را داشتند، که ندارند، بهترین فرصت برای مذاکره و استرداد داراییها و برون رفت از انزوای جهانی، محقق می گردید.

ولی صد افسوس که کور دلان حاکم تمام توان خود را برای تجهیز مزدوران خود به منظور سرکوب صاحبان اصلی کشور و با صرف دلارهای نفتی همین مردم به کار گرفته اند .

ان شاء الله به یاری خداوند متعال و باگسترش حر کت سبزمان که مسلما از این به بعد باید وارد مراحل جدیدتر و جدی تری گردد، فرصت سوزها را حذف و کشور را به دست فرصت سازان خواهیم سپرد و بساط آخرین امپراطور جور و ظلم را بر خواهیم چید.

Tuesday, 3 November 2009

وقتی میمون کت وشلوار می پوشد

وقتی میمون کت وشلوار می پوشد

یاد قدیم ها بخیر00000یادتان هست تو همین کوچه پس کوچه ها , لوطی با عنترش می چرخید در حالیکه یک دست کت و شلوار تن عنترش کرده بود

مردم وقتی عنتر را می دیدند که لباس آدم پوشیده می خندیدند و می رفتند جلو با عنتر دست می دادند. عنتر هم دستش را دراز می کرد و دست می داد بعد، از خوشحالی یک معلق هم می زد. گاهی فکر می کردم نکند عنتر بیچاره واقعا فکر می کند آدم شده ؟! ولبخند زدن مردم و دست دادن با او از سر احترام به شخصیت اوست؟ غافل از اینکه لباس آدم پوشیدن یک میمون خنده دار بود.

این خاطره مرا به یاد مقاله ای انداخت که در روزنامه حیات نو مورخ 11/8/88 چاپ شده بود و نقل کرده بود که طرفداران دولت کودتاچی عنتری000 نژا000نه ببخشید احمدی نژاد یک گروهک به نام جنبش سبز علوی تشکیل داده اند تا از فردا، با پوشیدن رنگ سبز و یا در دست داشتن پلاکادر های سبز در جلوی دوربین های تلویزیون کودتاچی ها، در گوشه ای از خیل جمعیت میلیونی جنبش سبز ایران، بتوانند خود را شبیه سبزهای واقعی کنند واین توهم را برای خود و احمق های مانند خودشان ایجاد کنند که بله ما هم آدم شده ایم و این خیل جمعیت، طرفداران ما هستند که در 13 آبان و یا در سایر حرکتهای سبز حضور یافته اند. پناه بر خدا از این همه حماقت ...

مردم سبز ایران ، البته نیازی به سخت گیری نیست . بالاخره عنترها هم دل دارند . بگذارید چند صباحی ادای آدم حسابی ها را درآورند. مگر از چنین جانوران حقیری به جز حیله هایی اینچنین حقیرانه انتظار می رود ؟ شاید حضور عنترک های کت وشلوار پوشیده در گوشه ای از سیل خروشان شما انسانهای شریف خالی از لطف و خنده نباشد* .

* البته لازم است از تمامی عنترهای جهان عذر خواهی نمایم که چنین موجودات سخیفی را به آنها تشبیه نموده ام.

دوازدهم آبان ماه فریاد الله اکبر شهر را به لرزه درمی آورد

دوازدهم آبان ماه فریاد الله اکبر شهر را به لرزه درمی آورد و خفتگان را بیدار خواهد کرد

الله اکبر شب دوازده آبان آسمان تیره و تار ما را نور باران خواهد کرد. تا اتحادمان را برای سیزدهم آبان نشان دهیم.

دوازده آبان ماه ساعت ده شب همگی بلند ترین الله اکبر خود را فریاد میزنیم تا :

خانواده شهدای جنبش سبز بدانند که خون عزیزانشان هنوز گرم است و راه عزیزانشان ادامه دارد.

خانواده اسیران جنبش سبز بدانند که ما همراه ایشان هستیم.

و متجاوزان به حقوق ملت بدانند که ما بیداریم

مسیر راهپیمایی 13 آبان کروبی اعلام شد

مسیر راهپیمایی 13 آبان کروبی اعلام شد/ 10:30 صبح هفت تیر

ادوارنیوز: پس از انتشار اخباری مبنی بر حضور مهدی کروبی در دانشگاه امیر کبیر ( پلی تکنیک ) در روز 13 آبان، یکی از نزدیکان مهدی کروبی خبر داد که ایشان در این روز قرار نیست به دانشگاه امیر کبیر برود و به تبع آن هیچ برنامه دیداری نیز از این دانشگاه ندارد

این گزارش حاکی است که مهدی کروبی بنا بر برنامه سال های اخیر خود روز 13 آبان ساعت 30 : 10 در میدان هفت تیر حاضر می شود و از آنجا برای شرکت در مراسم این روز اقدام می کند


منبع

http://advarnews.biz/politic/9769.aspx

Sunday, 1 November 2009

سيزدهم آبان: بيست و پنج خردادی ديگر

سيزدهم آبان: بيست و پنج خردادی ديگر
سيد حسام‌الدين صادقی
"وَ أَلَّوِ استَقَامُوا عَلى الطرِيقَةِ لاَسقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقاً (سوره مبارکه جن،16) / و اگر آنها (جن و انس ) بر طريقه (ايمان ) استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب مىکنيم."
1- پس از گذشت حدود پنج ماه از کودتای 23 خردادماه، کشور هنوز درتب و تاب و التهاب ناشی از انتخابات تقلبی و جنایت‌های پس از آن قرار دارد. هنوز تیتر اول تقریباً تمام مطبوعات و مهمترین مساله عاجل کشور مربوط به کودتا و حواشی آن است. تقریباً تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، هنری، آموزشی و غیره در این مدت تحت‌الشعاع و در سیطره این امر بوده است.
رهبر جمهوری اسلامی در تقریباً تمام سخنرانیهای پس از کودتا به نحوی به این مساله اشاره کرده و در تعداد کثیری از سخنرانیهای او، این مسائل موضوع اصلی را به خود اختصاص داده است. هیچ جمعی از نخبگان در این مدت در جایی جمع نشده‌اند که در آن تعرضی به این مسائل نشده باشد. مهمتر از همه، اصلیترین موضوع در صحبت‌های روزمره بین مردم نیز به کودتا اختصاص دارد. از همین جا میتوان دریافت که مردم کودتا را به هیچ وجه نپذیرفته‌اند.
2- تمام کسانی که در سالهای گذشته از نزدیک شاهد برخوردهای نیروهای نظامی و انتظامی با مردم در تجمع‌های مختلف بوده‌اند، گواهی خواهند داد که هیچگاه شدت و دامنه برخوردها مانند وقایع امسال یکپارچه و شدیداً خشن نبوده است. در تمام عملیات‌های مربوط به سرکوب اعتراضات 18 تیرماه 78، حتی یک نفر نیز کشته نشد. (غیر از یک نفر در کوی دانشگاه که مربوط به حمله لباس‌شخصیها بوده است).
خشونت‌های گاه و بیگاهی که از حد معمول نیز میگذشت بیشتر ناشی از نوعی بیانظباطی و تخطی از دستورات و یا خودسری بوده و نه یک تصمیم سازمانی دیکته شده از بالا که به طور منسجم و یکپارچه اعمال شده باشد. همانطور که به نظر من تا روز جمعه بیست و نهم خرداد امسال نیز هیچگاه خشونتی با ویژگیهای الف. شدت بسیار زیاد برخوردها با باز گذاشتن دست نیروها برای تیراندازی و قتل؛ ب. هماهنگی و یکپارچگی در اعمال خشونت، وجود نداشته است.
وقایع روز دوشنبه 25 خرداد در ضلع شمال شرق میدان آزادی نیز قطعاً محصول بیتدبیری نیروهای بسیج در برخورد با مردم بوده است و نه یک تصمیم سازمانی از پیش هماهنگ شده. دوستانی که در روز راه‌پیمایی حضور داشته‌اند و نحوه آرایش نیروها را در مسیر دیده‌اند تایید خواهند کرد که در این روز قرار بر برخوردهای خشن نبوده است و البته این بیتدبیری به معنای سلب مسئولیت از سپاه نیست که مسبب این واقعه بوده است.
اما از روز جمعه و با خطبه‌های رهبری در نماز جمعه، رویه‌ای کاملاً متفاوت با بیست‌ سال گذشته در سرکوب مردم آغاز میشود. رهبری برخلاف تمام انتظارات و حتی در رفتاری متعارض با رفتار سالهای گذشته خود، به صراحت - علیرغم بازبودن راه قانونی برای بازگرداندن آب رفته به جوی (شورای نگهبان هنوز سلامت انتخابات را رسماً تایید نکرده است)- بر نتایج انتخابات صحه میگذارد، از یک نامزد و طرف دعوی با ذکر نام دفاع و طرفداری میکند و معترضان را با لحنی بیسابقه و برخلاف تمام رویه‌های گذشته خود، تهدید میکند که در صورت ادامه دادن به اعتراضات، خود مسئول تمام پیامدهای ناشی از آن هستند. در پایان خطبه‌ها نیز با لحنی مظلوم‌نمایانه و تظاهر به گریستن، هواداران خود را تحریک به انتقام میکند.
روز شنبه عابران و رهگذران معمولی و دیگر کسانی که برای راه‌پیمایی به خیابان آزادی آمده‌اند، شاهد حضور گسترده و مجهز ماموران و برخوردهای بسیار خشن آنان با مردم هستند. آنچه در این برخوردها بیش‌ از همه مشهود است، این است که این برخوردها دیگر مانند برخوردهای موارد مشابه گذشته، خودسرانه، پراکنده یا همراه با عدم هماهنگی نیروها نیست.
نیروهای انتظامی، نظامی و بسیج به طور بسیار یکپارچه، هماهنگ و سرتاسری، به شدیدترین نحو ممکن و بدون هیچگونه ملاحظه‌ای به ضرب و شتم مردم عادی و عابران میپردازند، شیشه خودروها را میشکنند، به سوی مردم تیراندازی میکنند و .... در روزهای دیگر همین رویه پی گرفته میشود و علاوه بر این جمع بسیار زیادی نیز دستگیر و روانه بازداشت‌گاه‌ها میشوند که خود مصیبتی دیگر است. «عملیات بزرگ، همه‌جانبه و رعدآسا» سناریویی است که کودتا روز شنبه در پی اجرای آن است.
3- انتظار کودتاچیان در روز جمعه این است که با خطبه‌های صریح رهبری و تهدیدات خشن او، فردا سران سبز، مانند بسیاری از موارد گذشته برای رعایت به اصطلاح مصالح نظام عقب‌نشینی خواهند کرد. طبعاً مردم نیز با مشاهده سرکوب‌های خشن و کشته‌های احتمالی و وادادن رهبرانشان خود به خود انگیزه‌ای برای مبارزه نخواهند داشت و بعد از یک دوره نهایتاً یک تا دو هفته‌ای اوضاع به حالت عادی بازخواهد گشت.
شنبه 30 خرداد «عملیات بزرگ» آغاز میشود. تعمد در خشونت وحشیانه، ضرب و جرح و حتی کشتار کاملاً محسوس است. اعتراضی که میتوان آن را به نحو پلیسی-فنی و با کمترین هزینه‌ای کنترل و سرکوب کرد، بیش از سی کشته و صدها زخمی به جا میگذارد (آمار اعلام شده کودتا). صدا و سیما عجولانه و برخلاف تمام رویه‌های گذشته به سرعت خبر از کشته شدن سی نفر از هموطنانمان میدهد تا سناریوی کودتا در رعب مردم تکمیل شود.
4- سناریوی کودتا اما در هیچ یک از دو شاخه آن محقق نمیشود. از طرفی، علیرغم لحن بسیار صریح رهبری در ممنوعیت اعتراض، میرحسین موسوی همچنان خواستار احقاق حقوق ضایع شده مردم است. او مصالحه نمیکند و هیچ مصلحتی را بالاتر از حقوق مردم نمیداند: «نظام یعنی مردم». از طرف دیگر، مردم با مشاهده رفتار سبوعانه کودتا به ادامه مبارزه مصمم شده‌اند. بسیاری از دانشجویانی که سالها در پی اخذ پذیرش از دانشگاه‌های خارجی بوده‌اند اکنون دیگر انگیزه‌ای برای خروج از کشور ندارند: «بگذارید اول اینها را بیرون بیندازیم بعد میرویم».
در مردم انگیزه‌ مبارزه نه تنها سست نمیشود که تقویت نیز میشود به نحوی که تا ماه‌ها بعد همچنان موج اعتراضات مردمی ادامه دارد. از سوی دیگر رفتارهای وحشیانه با مردم و کشتار و شکنجه زندانیان، موجب اعتراض جمعی از اصولگرایان شده و شکافی عمیق در میان حلقه‌های اصولگرا پدید میآورد. علما و اوتاد و سابقون انقلاب نیز همگی از معترضین‌اند. با گسترش شکاف در میان خودیها انسجام اصحاب کودتا از هم گسیخته و حتی امور جاری کشور دچار بحران میشود.
5- همه میدانند که ادامه این وضعیت در درازمدت، کشور را در همه زمینه‌ها دچار بحران‌های بسیار پردامنه و همه‌جانبه خواهد ساخت. انتظار کودتاچیان این بود که عملیات رعد‌آسای شنبه خونین تهران، به اعتراضات پایان دهد اما نه تنها چنین نشد که برعکس شکافی عمیق در میان محافظه‌کاران نزدیک به رهبری پدید آمد و نارضایتی تا عمق دخمه‌های محافل تصمیم‌گیران نظامی رسوخ کرد. علاوه بر سیاسیون، بسیاری از فرماندهان نظامی رده‌بالا نیز به جمع ناراضیان از این وضعیت پیوستند.
6- حدود پنجاه روز از کودتا میگذرد. به مدد حکومت نظامی، کشور ظاهراً آرام شده است. کودتا تلاش میکند به طور مکرر این مفهوم را القا کند که همه چیز تمام شده و کشور در صلح و صفاست. اما هرکس که فقط یکبار شاهد گفتگوهای مردم در تاکسی و اتوبوس و مترو باشد، اوضاع را بسیار خطرناک و آتش زیر خاکستر خواهد دانست. همین هم هست: به محض اعلام انتصاب مشایی به معاونت اول رییس جمهور، دوباره بحران رو میآید.
اما ویژگی اعتراضات به انتصاب مشایی این است که عمدتاً از سوی اصولگرایان دنبال میشود و حاکی از این است که رفتار کودتا به هیچ وجه در میان اصولگرایان نیز مقبول نیفتاده و آنها در صدد انتقام‌جویی از احمدینژاد هستند. این اتفاق بیش‌از همه نشان میدهد کشور در آستانه انفجار است و هر رویدادِ کاملاً نامربوطی میتواند سونامیهای بسیار ویرانگری ایجاد کند.
متعاقب همین ماجرا، چند روز قبل از پایان دولت نهم و پس از اعتراضات برخی اعضای هیئت دولت به برخورد غیرمطیعانه رئیس دولت کودتا با فرمان رهبری مبنی بر عزل مشایی، چهار وزیر در شرف برکناری قرار میگیرند ولی به دلیل ملاحظه از رسمیت افتادن دولت، حتی نامه عزل وزیر ارشاد پس گرفته میشود و از میان چهار وزیر معترض تنها وزیر اطلاعات برکنار میشود.
عده‌ای دلیل نارضایتی رئیس دولت از اژه‌ای را این میدانند که دو معاون وزیر اطلاعات در گزارش‌های مستقل به رهبری ساختار هرمی اعتراضات را رد کرده‌اند و این بدین معناست که اعتراض کاملاً اجتماعی و از پایین است و به تعبیر دیگر اتهام انقلاب مخملین نادرست است. احمدینژاد سپس خود مسئولیت وزارتخانه را بعهده گرفته و معاونین وزارتخانه را عزل کرده و تعداد بسیاری از نیروهای با سابقه و قدیمی وزارتخانه را بازنشسته میکند که مجدداً موجب اعتراض نمایندگان همسوی دولت در مجلس میشود.
7- روز قدس بعد از یک دوره نسبتاً آرامِ دیگر، نقطه عطف دیگری در اعتراضات به کودتا است. حضور سراسری و باشکوه مردم در این روز همه امیدها به پذیرش کودتا را به باد میدهد. از سوی دیگر و در سطح بین‌الملل به نظر میرسد درباره فشار به دولت کودتا اجماع جهانی شکل گرفته است. در روزهای پس از راهپیمایی سبز روز قدس و بلافاصله پس از اعلام اوباما به انصراف از طرح سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی(که همواره یکی از موارد اصلی اختلاف بین امریکا و روسیه بوده است)،
مدودف رئیس جمهور روسیه برای نخستین بار به صراحت از همراهی کشور متبوعش با تحریم ایران سر میدهد. این معامله دو کشور بزرگ بخصوص در آستانه دور دوم مذاکرات ایران و گروه شش، از سوی کارشناسان حاوی پیامی بسیار جدی به ایران تلقی میشود. پس از مذاکرات سپتامبر، اگرچه طرف ایرانی مانند همیشه ادعای پیروزی میکند، اما واکنش‌های بسیار مثبت امریکاییها نشان از معامله بزرگی در پشت پرده دارد: غنیسازی خارج از ایران. آنچه دلسوزان از مدتها پیش نسبت به آن هشدار میدادند روی داده است.
دولت کودتا که در داخل بسیار شکننده است، حاضر است هرگونه امتیازی را واگذار کند تا مانع از فشارهای بین‌المللی و نهایتاً شکست کامل کودتا شود. در فاصله این چند هفته یک نفر از کارکنان انرژی اتمی به بهانه سفر زیارتی به عربستان سفر میکند ولی در آنجا خبر از فعالیت‌های مخفیانه و زیرزمینی غنیسازی در منطقه ییلاقی فردو قم خبر میدهد. بلافاصله پس از افشای این سایت زیرزمینی سری، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در نامه‌ای به آژانس این اخبار را تایید میکند و دوباره آشکار میشود ایرانیان در تعاملات خود با آژانس مخفیکاری کرده‌اند. این امر مجدداً ایران را در انفعال قرار میدهد.
چند هفته بعد در مذاکراتی دیگر اما کودتا در یک عقب‌نشینی بسیار آشکار، تعهد میدهد حتی تمام ذخیره اورانیوم سایت زیرزمینی نطنز را که یکی از موجبات اصلی نگرانی اسرائیل است، به اسم غنیسازی به خارج از ایران بفرستد. علیرغم اعلام طرف ایرانی مبنی بر خروج فرانسویها از این قرارداد، آشکار میشود که در واقع این اورانیوم‌ها پس از انتقال به روسیه، برای فرآوری نهایی تحویل فرانسه خواهد شد. اما طرف فرانسوی تلویحاً از احتمال شراکت با اسرائیل در غنیسازی این محموله خبر میدهد و آشکار میشود دولت کودتا در واقع اورانیوم‌ نطنز را دو دستی تقدیم اسرائیل کرده است.
8- اکنون کودتا درصورت تمایل به حل بحران، در مورد برخورد با مردم، بر سر یک دیلمای مرگبار قرار گرفته است. یک سر این دوشاخ بن‌بست، استراتژی فضای نیمه‌باز-نیمه‌خشن است: جلسات نمایشی محاکمه برخی مجرمان نیروی انتظامی(اساساً سپاه در حاشیه‌ا‌ی کاملاً امن است و هیچگاه سخنی از آن به میان نمیآید)، قول‌های آزادی برخی اسیران و تلاش برای برخوردهای ملایم‌تر نیروی انتظامی با مردم مثلاً در روز قدس و تغییر ملایم در برنامه‌های صدا و سیما، نمونه‌هایی از پیامدهای چنین استراتژیای هستند. در این استراتژی هدف اصلی، بازگرداندن کشور به وضعیت پیش از بحران و جلوگیری از فروپاشی است. سر دیگر این دوشاخ، تداوم خشونت‌ها، دستگیریها، فضای رعب و وحشت و سرکوب است.
انتخاب هرکدام از این استراتژیها برای کودتا پیامدهای سهمگینی دارد. در صورت اجرای استراتژی نخست، یعنی باز شدن فضا، مخالفان به دامنه اعتراضات خود خواهند افزود و به تدریج موج احیاشده مخالفت‌ها به مدد فضای باز ایجاد شده، دولت کودتا را به مرز شکست خواهد رساند. این اشتباهی است که استراتژیست‌های شاه در سال 57 مرتکب شدند و در عرض هشت ماه انفجار خشم مردم استبداد شاهنشاهی را ساقط کرد. دولت کودتا و استراتژیست‌های آن قطعاً این راه را انتخاب نخواهند کرد.
اما استراتژی تداوم خشونت و سرکوب نیز با پیامدهای وحشتناکی برای کودتا همراه است: نخست، هیچ بهانه‌ای برای برخورد خشن با معترضان در شرایط فعلی وجود ندارد، سران اصلاح‌طلبان دستگیر شده و در زندا‌ن‌اند، روزنامه‌ها تعطیل شده و خطر به اصطلاح انقلاب مخملی از سر نظام گذشته است. دوم، طیف وسیعی از نیروهای اصولگرا به شدت مخالف با چنین برخوردهایی هستند و درصورت اعمال خشونت، انشقاق در میان «خودیها» عمیق‌تر خواهد شد که در وضعیت فعلی به انزوای بیشتر جمع قلیل حامی کودتا منجر خواهد شد.
سوم، فشارهای بین‌المللی شدت خواهد یافت و موضع ایران را در مذاکرات بعدی به شدت منفعل خواهد ساخت. چهارم، دامن زدن به خشونت، به جای آرام کردن اوضاع، به اعتراضات دامن خواهد زد و این بخصوص با توجه به باز بودن دانشگاه‌ها بسیار خطرناک خواهد بود.
بنابراین کودتا هیچ‌یک از این دو استراتژی را انتخاب نخواهد کرد. استراتژی آنها اساساً عدم رغبت به حل کامل بحران است. آنها ترجیح میدهند وضعیت نیمه بحرانی ادامه یابد: گاه خبر از احقاق حق مردم میدهند و گاه جلسات اعترافات آنچنانی پخش میکنند؛ این استراتژی در کوتاه مدت میتواند مفید باشد: بقا در شرایط مصنوعی.
9- اما شرایطی مانند روز قدس یا سیزده آبان بازگشت به دیلم مرگبار را ناگزیر خواهد ساخت. و این البته به شرطی است که حضور مردم گسترده و معنادار باشد. چنین حضوری تمام تلاشها برای تثبیت دولت کودتا را قرین شکست خواهد کرد و این پیام را برای سران آنان خواهد داشت که هیچ راهی جز احقاق حقوق مردم وجود ندارد و گذشت زمان مردم را از تداوم اعتراضات خود بازنخواهد داشت.
اکنون همه کسانی که میخواهند کودتا در کمترین زمان خود به شکست بینجامد باید با تمام قوا در پی بسیج همه افراد برای حضور در سیزدهم آبان باشند. اکنون زمان اندکی تا سیزدهم آبان باقی است. در این روزهای باقی مانده باید همه به فکر بسیج سراسری برای روز سیزدهم باشیم:
تکرار یک 25 خرداد دیگر، میتواند کودتا را تا مرزهای شکست به عقب بکشاند و این مستلزم تلاش همه ماست برای تبلیغ حضور مردم و اقناعشان به اینکه اگر فعالانه اعتراض نکنید، آنها شما را رها نخواهند کرد. ترس از دیکتاتورها بزرگترین پیروزی برای آنهاست. و سرانجام باید به خاطر داشت که اگر همه بیایند،‌ هیچ کس آسیب نخواهد دید، در غیر اینصورت همه (چه آنها که آمده‌اند و چه آنان که نیامده‌اند) در معرض تهدید و آسیب کودتا هستند. حضور، یک انتخاب نیست؛ اجتناب‌ناپذیر است.
برگرفته از: وبلاگ فاستقم

کلیمی به نام محمود وحید نیا

کلیمی به نام محمود وحید نیا

موسی کلیم الله، پیامبری اولوالعزم و نام آشنا در تمام مکاتب الهی است که شاید بارزترین و مشهورترین صفت او شجاعت است.
او با شجاعتی مثال زدنی، یکه و تنها به دربار فرعون می رود به درباری که در آن فرعون را خدایگان می نامند. موجودی مغرور که هیچ یک از رعیت خویش را انسان حساب نمی کند و خود را قدرت مطلق و نماینده خدایگان می داند. ولی موسی با توکل به خداوند متعال با او از حقیقت سخن می گوید و بدون آنکه صدایش بلرزد تلاش می کند تا فرعون را هدایت نماید اگر چه فرعون گوش شنوایی برای شنیدن حقیقت ندارد. ولی فی الواقع موسی تنها نبود. هارون نیز با او بود تا مایه دلگرمی او باشد ولی ...... محمود ما تنها بود. یکه و تنها با چهره ای معصوم با ظاهری بسیار ساده که حتی فرعون زمان ما را هم گول زد. خودش محمود وحید نیا را برای بیان سخنانش انتخاب کرد. غافل از آنکه ضحاک ناخواسته کاوه را می خواند. موسای ما اینجا و در زمانی اندک، در کمال آرامش پایه های ظلم را باکلماتی ساده می شکند تا بدانجا که نماینده خدایگان تاب نیاورده و برنامه نمایشی خود را با نخبگان، نیمه تمام رها می کند و می گریزد. ولی ای کاش حداقل به اندازه خلفای بنی امیه و حتی به اندازه حجاج بن یوسف اندکی مروت داشته باشد و وقتی امان می دهد که رعیت سخن بگوید بر سر حرف خود بماند و محمود را رها کند و به دست سپاهیانش نسپارد. رفتار آینده حاکمان نشان خواهد داد که آیا او را امان خواهند داد یا همچون احمد زید آبادی و عیسی سحرخیز تاوان انتقاد به رهبر را خواهد پرداخت.

در ذیل متن سخنان محمود وحیدنیا دانشجوی دکترای ریاضی دانشگاه صنعتی شریف را برایتان آورده ایم.
روایت یک دانشجوی نخبه و شاهد عینی از مراسم دیدار رهبری با نخبگان: «آقا» نماز نخوانده مراسم را ترک کرد! منبع:
http://forum.mosalman.net/showthread.php?p=62188به نقل از دانشجوی حاضر در جلسه:تعدادی برای صحبت کردن از قبل انتخاب شده بودند و حتی صحبتها و متن سخنرانی اونها هماهنگ شده بود . این افراد یکی یکی رفتند و همان صحبتهای کلیشه ای وخسته کننده همیشگی را (همگی از روی کاغذ واو ننداز) خواندند. در پایان خامنه ای پرسید کس دیگری صحبتی نداره؟ تعدادی دست بلند کردند و یک نفر بلند شد ایستاد که خامنه ای گفت برود صحبت کند. این دانشجو سخنان شدیدا انتقادی را شجاعانه و درکمال خونسردی بر زبان راند. وی خود را دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد و در ابتدای صحبت گفت که این کسانی که از طرف نخبگان آمدند و از روی کاغذ حرفهایی زدند نماینده تمام نخبگان نبودند و ما آنها را انتخاب نکرده بودیم. این حرف با تشویق شدید و استقبال حضاری که قبل از آن با صحبتهای خواب آور کسل شده بودند همراه شد. سپس وی حرفهای خود را به این شکل ادامه داد( که من سعی می کنم تا جای ممکن عین جملات وی و در غیر این صورت نقل به مضمون بیاورم:1- متاسفانه صداوسیمای ما بازتاب دهنده ی آنچه که درکشور ما میگذرد نیست. آیا به نظر شما صدا وسیما وقایع اخیر را به همان شکلی که در جامعه ما وجود داشت نشان داد ؟ یا خلاف واقع بود؟ درسته که حرفهای من به صورت سوالی هست اما منظور بنده از لحنم کاملا مشخصه . متاسفانه زمانی که رسانه مادرو مهمترین عنصر اطلاع رسانی مردم بدین شکل رفتار میکند انتظاری از دیگر رسانه های خرد نمی رود. صدا وسیما یی که زیر نظر شما کار میکند و رییس آن را شما تعیین می کنید ، دو حالت دارد : یا به دستور شما این گونه عمل میکند و یا نظارتی بر آن ندارید. این سوال مطرح است که در این 30 سال آیا واقعا جامعه ما به سمت اسلامی شدن و اخلاقی بودن پیش رفته؟ اگر ذره ای هم جواب به این سوال منفی باشد باید به عملکرد خود در این 30 سال شک کنیم. 2- مساله دوم را من با مثالی در یک مقیاس کوچکتر مطرح می کنم. در یک خانواده زمانی که دو برادر با یکدیگر مشکل دارند اگر پدر خانواده با برادر کوچکتر برخورد خشنی کند ، برادر بزرگتر هم به خود این اجازه را می دهد که با برادر کوچکتر رفتار خشونت آمیز داشته باشد. شما که مقام پدری دارید وقتی با مخالفان خود آن گونه برخورد می کنید عوامل پایین تر نیز به طبع آن رفتاری دارند که همه میدانند درزندانها چه گذشت. در مورد وقایع زندانها من به یاد دارم که در یکی از سخنرانی ها فرمودید که با مسببان این گونه وقایع و متخلفان زندانها به شدت برخورد می شود اما.. من خودم در یک تظاهرات سکوت در تاریخ (...) حضور داشتم. اونجا لباس شخصی ها و افراد لباس دار ریختن و همه ما رو زدند. 3- من نمیدانم چرا در این کشور اجازه ابراز هیچ گونه انتقادی در مورد شما داده نمی شود؟ من دراین 5 سالی که روزنامه ها را مطالعه می کنم ندیدم که کسی نقدی به شما وارد کند حتی یک جمله مجلس خبرگان که وظیفه آن نقد و نظارت بر عملکرد رهبری است عملا مشاهده می شود که این کار را انجام نمی دهد. " دربین صحبتها بسیجی هایی که بین حاضران پخش بودند پارازیت می انداختند و داد میزدن که تمومش کن . وسط صحبتها یک برگ کاغذ به اون دانشجو دادند. اونم رو کرد به خامنه ای و گفت که به من گفتن که وقتت تمومه اما اگر اجازه میدین هنوز صحبت دارم. همین موقع بسیجی ها هم صلوات فرستادن که تمومش کنن .خامنه ای گفت از اول هم وقت تموم بود ولی حالا شما صحبتها تو ادامه بده در پایان صحبتهای وی با تشویق شدید وبسیارطولانی نخبگان همراه شد. بعد خامنه ای شروع کرد به جواب دادن و اظهار ناراحتی کرد که اینجا ما نمیخواستیم از این دست صحبتها مطرح بشه و دوست داشتم که در زمینه مسایل نخبگان و علمی بحث بشه و در جواب به اون دانشجو همون حرفهایی رو زد که توی خبرها دیدیم. یعنی در واقع به خاطر صحبتهای اون دانشجو بود که خامنه ای مجبور شد درباره انتخابات حرف بزنه و ... وی پاسخ داد کی گفته از ما انتقاد نمی کنن ؟! من خودم گفتم برید کرسی های آزاد اندیشی تو دانشگاهها بزنید. چرا راه ننداختین خودتون؟ برید انتقاد کنید و... یک بسیجی ذوب در ولایت هم گفت آقا میخوام بیام دست بوسی . خامنه ای هم چفیه اش رو در آورد گذاشت برای اون و فورا از پرده پشت سرش غیبش زد. به نخبگان گفته بودند انتهای مراسم قراره نماز جماعت به امامت آقا برپا بشه ما سرگردون مانده بودیم که حالا چی به چیه و قراره چی بشه... اونا هم گفتن دیگه تمومه ، نمازی در کار نیست خودتون برید بخونید.