Saturday, 12 February 2011

امام زمان هم می آید

ای امام من
می دانم در روز 25 بهمن هم درخیابانهای تهران در کنار ما خواهی بود. چون ایمان دارم در هر جای این کره خاکی که فریادی برای حق طلبی بلند گردد تو در آنجایی. می دانم در مصر، تونس و هر جای دیگر که مظلومان به پا خیزند آنها را تنها نمی گذاری بخصوص آنهایی که در مبارزات خود همواره یاد خداوند مهربان را در دل دارند حتی اگر به زبان نیاورند. و می دانم با صلابتی بیش از گذشته مردم ایران را همراهی خواهی کرد چرا که دژخیمان خامنه ای با سوء استفاده از نام عزیزت جنایات خود را توجیه میکنند و سبحان الله که تو از همه آنها مبرایی.
در سالروز آغاز امامتت می دانم نخواهی گذاشت که همچون مسیح پاک که با نام مقدسش کشیشان قرون وسطایی هر فریاد حق طلبی را به نام ارتداد از دین، سرکوب می کردند، ملایان شیطان صفت بتوانند شیوه کثیف اسلاف خود را بر مردم پاک سیرت ایران زمین بکار گیرند ..می دانم در خیابان های تهران در 25 بهمن با ما خواهی بود آری با ما خواهی بود

Saturday, 5 February 2011

در جواب دروغپردازی سایت تابناک:لینک سایت رسمی اخوان المسلمین که در آن به سخنان خامنه ای پاسخ داده شد.

روز جمعه چهاردهم بهمن هشتاد و نه، بعضی از خبرگزاریها اعلام کردند که اخوان المسلمین در پاسخ خطبه نماز جمعه خامنه ای سخنانی را مطرح کرده است. سایت تابناک سعی کرد با دروغپردازی اصل خبر را تکذیب کند. همانطور که در لینک میبینید اصل خبر صحیح بوده است و یکی از مقامات رسمی اخوان المسلمین گفته است که قیام مردم مصر یک قیام مردمی است نه اسلامی. ولی البته اخوان المسلمین در این زمینه بیانیه رسمی نداده است.
خلاصه متن انگلیسی:

Ikhwanweb: Egypt’s Revolution Is a People’s Revolution with No Islamic Agenda
Ikhwanweb, the Muslim Brotherhood’s official English website editor in chief Khaled Hamza has stated that the current uprising in Egypt is a revolution of the Egyptian people and is by no means linked to any Islamic tendencies, despite allegations nor can it be described as Islamic

Wednesday, 29 December 2010

آشکار شدن عظمت حرکت عاشورای سبز 88 در ناله های خامنه ای

امروز صبح زمانی که از اول صبح، عوامل کودتا در شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون ضرغامی به پخش گسترده دروغ های شاخدار و عجیب و غریب در مورد حماسه عظیم و خونین عاشورای سبز 88 پرداختند، قابل پیش بینی بود که مقام عظمای جنایت قصد دارد عقده خود را از این واقعه عظیم خالی کند.
او که در یک برنامه از پیش طراحی شده با جمع کردن عده ای از ساندیس خوران حرام خوار، دیکتاتور در حال سقوط با حالی پریشان و در اوج درماندگی و با نفرت هر چه تمام تر از نهم دی ماه سال گذشته سخن می گفت، آنچنان برآشفته بود که گرچه سعی می کرد تا به توصیه مشاورین شیطان صفتش، کمتر دشمن دشمن کند تا بیش از این مورد تمسخر ملت قرار نگیرد، ولی یاد آوری آن روز بت شکنی مردم شجاع و سبز سیرت ایران آنچنان او را به هراس انداخته بود که ناخواسته با وحشتی وصف ناپذیر از آن یاد می کرد و ده ها بار از کلمه دشمن که از نظر او کسی جز مردم ایران نیست نام برد.
اگر به یاد داشته باشید در آن روز مانند روزهای آخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوی سخن از خارج شدن خامنه ای از تهران می شد وعکس العملهای روان پریشانه خامنه ای در زوزه های چندش آورش حاکی از اوج درماندگی و احساس حقارت او در آن روز فراموش نشدنی است.
حداقل برای من، همین یادآوری ابن زیاد زمان ( خامنه ای) از 9 دی ماه 88 و آثار خشم و ترس کودتاچیان از آن واقعه عظیم عاشورایی که خامنه ای از آن به عنوان "چالش عظیم" یاد می کند، جرقه ای روشنگر برای تحرک بیشتر در جهت پاسداری از خون های به ناحق ریخته شده توسط پاسداران مقام عظمای جنایت در عاشورای 88 بوده است.

Thursday, 16 December 2010

حسین ع : فتنه گر، محارب و برانداز

در عاشورای سال 61 هجری، حسین ع را کشتند به جرم خروج بر خلیفه، به جرم محاربه با حکومت اسلامی و به جرم براندازی. به جرم آن که فساد دستگاه حاکمه را فریاد میزد و تشویش اذهان عمومی میکرد. ابزار کارامد حاکمان برای توجیه خشونت و تشویق رعیت برای تیغ کشیدن بر حق طلبان علاوه بر تهدید و تطمیع، فریبکاری بود. سخنانی که بسیاری از عوام را فریب میداد و به نحوی حق به جانب، رفتارهای خصمانه را توجیه میکرد.
منطق طرفداران حکومت این بود:
حاکم اسلامی نماینده خدا بر روی زمین است و لذا همواره و در هر شرایطی حق با اوست.
هرکس انتقاد کند خطاکار است و همه باید از امر حاکم اسلامی تبعیت کنند.
هرکس با حاکم اسلامی مخالفت کند و دست از فتنه گری برندارد خونش مباح است، چرا که کسی که با ولی امر مسلمین مخالفت کند، محارب است.
اما در سوی دیگر منطق حسین و یارانش چیز دیگری بود:
چنین نیست که در هر شرایطی هرکس بر مسلمین حاکم شد و نام خود را ولی امر مسلمین نهاد اطاعت از او واجب باشد. باید رفتار او را با ملاک عدل و تقوا سنجید. تا جایی میتوان از حاکم اسلامی تبعیت کرد که او حکومت را وسیله ای برای ظلم و تعدی بر دیگران قرار ندهد. در جایی که حاکم در پیش چشم مردم ظلم و تعدی میکند سکوت در برابر او جایز نیست. برپایی ظواهر دین نیز نمیتواند توجیه گر سکوت در برابر حکومت ظالم باشد. در زمان یزید نیز هر صبح و شام بانگ اذان از مأذنه ها بر میخاست و مردم نماز و روزه را فراموش نکرده بودند. اما عدالت به قربانگاه رفته بود.
اما پس از گذشت این همه سال، مدعیان دروغین حسین ع همان منطق امویان را دارند:
عده ای را میکشند چون بر ولی امر مسلمین جهان خروج کرده اند. و در جامعه فتنه به پا کرده اند. و در پی براندازی حکومت ظلم هستند.
گروهی را زندانی میکنند چون فساد جریان حاکم را فریاد کشیده اند و تشویش اذهان عمومی کرده اند.
جماعتی را در زندانها شکنجه میکنند چون از حاکم ظالم انتقاد کرده اند و از او عدل و انصاف طلب کرده اند. چرا که جنایتها را دیده اند و به گوش دیگران رسانده اند.
و هنوز هم حکایت مظلومان فرهیخته و ظالمان فریبکار همچون سال 61 هجری باقی است.

Wednesday, 27 October 2010

توجیه جاهلانه پناهیان درباره رفتار فرعونی خامنه ای

توجیه جاهلانه پناهیان درباره رفتار فرعونی خامنه ای
در پی رفتار فرعونی خامنه ای در قم و تحقیر عده ای جاهل که در پی خودروی او میدویدند و با شیشه آن خود را متبرک میکردند و آن را میبوسیدند حجت الاسلام پناهیان سعی کرده است با ذکر بعضی وقایع تاریخی این رفتار وقیحانه ولی فقیه را توجیه کند. متن توجیهات ایشان این است:

پاسخ حجت‌الاسلام پناهیان به یک شبهه
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=67002
پس از طرح شبهه برخی رسانه‌ها که با اشاره به نهی امام علی(ع) از پیاده دویدن مردم انبار در کنار مرکب ایشان بیان شده بود، حجت الاسلام علیرضا پناهیان به این شبهه پاسخ داد.
الف در این باره نوشت؛ حجت السلام پناهیان توضیح داد که در حکمت 37 نهج البلاغه آمده است: "و قد لقیه عند مسیره الی الشام دهاقین الانبار فترجلوا له و اشتدوا بین یدیه"
در مسیری که حضرت به سمت شام می‌پیمودند، گروهی از مردم شهر "انبار" حضرت را دیدند که شروع کردند پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدن، حضرت ابتدا اعتراضی نکردند، فرمودند این چه کاری است که انجام می دهید؟
مگر حضرت نمی دانستند آنها چه کار می کنند؟ معلوم بود که به استقبال آمده اند.
اما منظور حضرت این بود که فلسفه کار شما چیست؟
آنها در جواب گفتند: "خلق منا نعظم به امراءنا" این عادت ماست، هر کسی رئیس شود ما این کار را برایش می‌کنیم. بعد از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را نهی کرده و فرمودند که این کار نفعی برای امرای شما ندارد. شما هم در دنیای خود ضرر می‌کنید و هم آخرتتان را خراب می‌کنید.
حجت السلام پناهیان درباره این که آیا استقبال مردم می‌تواند صورت صحیحی نیزداشته باشد، گفت: اگر آن روز هم مردم شهر "انبار" به امیرالمومنین(ع) می‌گفتند: "چون شما ولی الله و وصی پیامبر هستید، به شما احترام می‌گذاریم"، یقیناً امیرالمومنین برخورد دیگری می کردند و مانع آنها نمی شدند. همان طور که رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و حضرت رضا(ع) نیز استقبال کنندگان از خود در نیشابور را از این کار نهی نکرده و حدیثی به آنها هدیه کردند.
در حالی که هر دوی این استقبال‌ها پرشورتر و پرجمعیت‌تر از آن استقبال مردم شهر "انبار" بود.
این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: بنابراین نیت و انگیزه استقبال خیلی اهمیت دارد و تعیین کننده است. اصل استقبال اشکالی ندارد؛ مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه پرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امام زمان(ع) است.ما استقبال و بدرقه ای را خوب می دانیم که خودش قیام لله و تظاهرات ولایی است.

این بود پاسخ این طرفدار نظام ولایت فقیه درباره رفتار فرعونی ولی فقیه.

اما پرسش این است که فرض کنیم استقبال کنندگان با انگیزه صحیحی به استقبال آمده اند. در مورد انگیزه استقبال شوندگان چه باید گفت. آنها با چه انگیزه ای از چند هفته پیش برای چنین استقبالی برنامه ریزی کرده اند؟ چرا ادارات و مدارس را تعطیل کرده اند؟ با چه مجوزی سرمایة ملی را صرف تهیه پوسترها و بنرهای تبلیغاتی کرده اند؟ آیا پیشوایان دین نیز چنین مخارجی را بر بیت المال مسلمین تحمیل میکردند؟ یا اصولا روش دیگری در صرف بیت المال داشتند؟
درباره استقبال از پیامبر و امام رضا نیز باید گفت بر فرض که آن روایات تاریخی دقیق و صحیح باشند، استقبال از ایشان به صورت کاملا طبیعی اتفاق افتاده است، نه اینکه برای آن برنامه ریزی کرده باشند تا مردم را به خیابان بیاورند تا بر مرکبشان بوسه بزنند.
از همه اینها که بگذریم آیا نباید تبعات رفتار حاکمان را بررسی کنیم؟ در همان حکمت 37 نهج البلاغه گرچه علت نهی از این رفتار ذکر شده است، نویسنده مطلب مذکور اجتهاد در مقابل نص کرده است و علت را چیز دیگری دانسته است.
امام (ع)در بیان علت نهی از این رفتار فرمود: اين كارى است كه اميرانتان از آن سود نبردند و شما خود را در زندگى خود به مشقت مى‏افكنيد و در آخرت به بدبختى گرفتار مى‏آييد.
چگونه است که شخصی که خود را عالم دین مینامد بجای آن که مردم را به دین حقیقی رهنمون شود آنها را به رفتاری تشویق میکندکه سبب تحقیر مردم و تکبر حاکم میشود. تکبری که همواره در سخنان فرعونی ولی فقیه موج میزند. آیا ایشان سخنان دیگر نهج البلاغه را ندیده اند یا خود را به نادانی میزنند؟ به عنوان مثال به حکمت 328 نهج البلاغه توجه کنید:
گويند هنگامى كه از صفين باز گرديد و وارد كوفه شد بر شباميان گذشت، صداى گريه زنانشان را بر كشتگان نبرد صفين شنيد. در اين حال، حرب بن شر حبيل شبامى، كه از بزرگان قوم خود بود، به سوى او آمد. امام به او فرمود:
چنانكه مى‏شنوم زنان شما بر شما چيره شده‏اند. چرا آنان را از ناله و زارى نهى نمى‏كنيد حرب همراه او به راه افتاد. على (ع) سواره بود و او پياده. پس به او فرمود:
بازگرد، پياده‏رفتن چون تويى در ركاب چون منى موجب فريب والى و مذلت و خوارى مؤمنان شود.
پس اگر بپذیریم که خود استقبال امر پسندیده ای است، باید بگوییم که علی ع اشكالی به اصل استقبال نكرده اند بلكه به كاری كه مردم كردند اشكال گرفتند و آن پیاده شدن از مركب ها و دویدن با فشار به یكدیگر در جلوی ایشان بود. مردم می گویند این رفتاری است كه با آن به حاکمان احترام می گذاریم. اصل احترام اشكالی ندارد اما اگر موجب خواری و خفت احترام كننده باشد اشکال دارد. علی ع در حکمت 328 نهج البلاغه صریحا گفته اند که چنین رفتاری حتی با شخصی چون علی ع نیز نادرست است چه رسد به شخصی چون خامنه ای.

Wednesday, 3 February 2010

نقد نظریه ولایت فقیه به زبان ساده قسمت دوم

5- حدیثی از کتاب کمال الدین واتمام النعمه : اسحاق بن یعقوب نامه ای برای حضرت ولی عصر (عج ) می نویسد ، و از مشکلاتی که برایش رخ داده سوال می کند. و محمدبن عثمان عمری ، نماینده آن حضرت ، نامه را میرساند، جواب نامه به خط مبارک صادر می شود که 00000 در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید زیرا آنان حجت بر شمایند و من حجت خدایم . آقای خمینی می گوید :" منظور از ( حوادث واقعه ) که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست, نویسنده نمی خواهد بپرسد درباره مسائل تازه ای که برای ما رخ می دهد چه کنیم چون این موضوع جزء واضحات مذاهب شیعه بوده است وروایات متواتره دارد که در مسائل باید به فقها رجوع کنند."......" منظور از حوادث واقعه, پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهاییی بوده که برای مردم و مسلمین روی می داده است"..." اگر امر کرد ( راوی حدیث ) که کاری انجام دهید ، حدود را اینطوری جاری کنید ، غنایم ،زکات و صدقات را به چنین مصرفی برسانید وشما تخلف کردید ، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج می کند" اولا : حدیث مذکور بنا به عقیده خود ایشان و تمامی فقها حدیث واحد است , بدین معنا که هیچ کس دیگری حدیث را نقل نکرده است و لذا براساس اعتقاد اصولین ومجتهدین حدیث حجیت ندارد وقابل قبول نیست.ثانیا : اسحاق ابن یعقوب که در سلسله روایت جزء راویان است,مورد وثوق نیست و لذا اعتبار حدیث را متزلزل می نماید .(خود ایشان هم می گوید : "سندش قدری محل تامل است " .ثالثا : در این حدیث ( به فرض صحت آن ) حضرت, مراجعه به حوادث واقعه را به راویان حدیث ارجاع می دهد ، نه حتی به فقها .در زمان ائمه , راوی حدیث اعتبار فقیه را نیز نداشته ,چراکه از سیاق احادیث اینگونه برداشت می شود که فقیه, اهل تفقه وتعمق در احادیث بوده ، استنتاج او راهگشای حل مشکلات بوده است ,که چنین سمتی برای راویان ,که فقط ناقل وراوی حدیث بوده اند ، نبوده است .لذا چطور می شود , اگر منظور حضرت مسایل اجتماعی و حکومتی بوده, آن را به راوی حدیث ارجاع می دهد , ارجاع امری که بسیار ثقیل و حساس است. رابعا : استدلال به اینکه مکررا مردم در مورد احکام جدید از ائمه سوال می پرسیدند و ائمه آنها را به فقها ارجاع می دادند ، خب امکان دارد این سائل نیز از همان افراد بوده وحضرت نیز همان جواب را به او داده اند که برای احکام ومسائل جدید به راویان حدیث ( با فرض منظور همان فقها ) ارجاع داده اند وکلام آنها را همچون کلام خود برای مردم حجت دانسته اند .خامسا : باز برداشت مصادره به مطلوب توسط صاحب کتاب صورت گرفته است که با تمام فرضهای فوق ( که همه محل اشکال هستند ) باز صحبت از نظر کارشناسی است ونه اجرای احکام و حدود که ایشان نتیجه گیری می کند که " مردم به دستور راوی حدیث, در اجرای احکام ,اگر گوش نکنند در روز قیامت خداوند بر مسلمین احتجاج خواهد کرد و مواخذه خواهد نمود", در حالیکه حدیث بحث از ارجاع سوال به آنها و پرسش و پاسخ دارد نه از اجرای احکام. 6- متاسفانه در بخش استناد به آیات قرآن استدلالها ضعیف تر و غیر قابل قبول تر می گردد که به برخی از آنها نیز اشاره می نماییم : و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل : معنای تمام مترجمین و مفسرین این است : وهنگامی که در میان مردم حکم می کنید و قضاوت می نمایید به عدل حکم کنید. ولی آقای خمینی این گونه ترجمه می کند :" خطاب به کسانی است که ضمام امور را در دست داشته و حکومت می کنند نه قضات . قاضی قضاوت میکند نه حکومت به تمام معنای کلمه ".... که متاسفانه توجیهی برای ترجمه غیر صحیح آیات قرآن وجود ندارد( که در اینجا صورت گرفته است). همین اشتباه و سوء تعبیر در ترجمه وبرداشت از حدیث منقول در کتاب اصول کافی : ج 1 ص 86 – کتاب فصل العلم باب اختلاف الحدیث صورت گرفته است . در آنجا بحث از بردن منازعه به نزدحاکم وقاضی ظالم است (مستند به آیات قرآن ) در آنجا نیز ایشان مصادره به مطلوب کرده ومسئله مراجعه قضایی را به معنای مراجعه اجرایی وقضایی تعبیر کرده تا برداشت کند که هم امر قضایی باید به علما ارجاع شود و هم مسئله اجرای احکام .این امر( منظور مصادره به مطلوب) از مفهوم قضا, به مفهوم حکومت( واصرار به این معنای بی ارتباط به معنای اصلی), خود از دلایل آن است که فقیه ومجتهدی چون آقای خمینی که تمام عمر خود را در بین احادیث گذرانده است ، برای رسیدن به معنای مورد نظر خود چقدر در یافتن احادیثی که به آنها استناد نموده ناتوان گردیده است که ناچار شده تا به چنین احادیثی نا مربوط به اصل ولایت فقیه مستمسک گردد .
7- حدیث ابو البختری ( اصول کافی جلد 1 صفحه 39 کتاب فضل العلم باب صفت العلم وفضله و فضل العلما )حدیث می فرماید : به راستی علما وارثان انبیا هستند زیرا که پیامبران هیچ گونه پولی به میراث نمی گذارند ، بلکه احادیثی از سخنانشان را به میراث می گذارند 00000 خلاصه برداشت ایشان برای ارتباط دادن حدیث به ولایت فقیه این است که :" درست است که انبیا به معنای پیامبران هستند ( اگر چه آقای خمینی حتی مقام رساندن وحی به مردم را برای انبیا قائل نیست و آن را برای رسولان قائل است ) ولی چون چند نفر از انبیا رئیس و امام جامعه خود نیز بوده اند ,پس اینکه حدیث می گوید العلما ورثه الانبیا پس , همه علما, مقام ریاست دارند. در اینجا با توجه به آنچه در روایات قبلی نیز بیان کردیم ,مختصرا اشاره می شود که همانطور که ظاهر حدیث کاملا گواه آن است ، اینکه علما علم انبیا را به ارث می برند . همانطور که انبیا وحی الهی را به مردم ابلاغ می کنند , علما نیز فقط چنین وظیفه دارند. الا آنکه اگر عالمی پیدا شد که مانند حضرت موسی و پیامبر اکرم قدرت مدیریت و رهبری جامعه را نیز داشت ( به شرط اقبال عمومی ) می تواند رهبر هم باشد .چنانکه در طول تاریخ بشریت بر اساس مستندات تاریخی , آیات قران , احادیث اسلامی و متون سایر کتب ادیان الهی, این معنا کاملا مشهود بوده است که عده قلیلی از انبیاء الهی و رسل, ضمن رساندن پیام الهی, حکومت نیز کرده اند. واضحترین دلیل اثبات این ادعا , در سوره بقره آیات 246 و 247 می باشد. در این آیه خداوند می فرماید : ( ای پیامبر) آیا بسوی جماعتی از بنی اسراییل نظر نکرده ای که به نبی شان گفتند : امیری برای ما برانگیز تا در راه خدا با دشمنان بجنگیم ......الی .......و نبی شان به آنها گفت براستی خداوند طالوت را به حکومت و پادشاهی شما بر انگیخت . در این آیات به طور وضوح بیان می دارد که بنی اسراییل به دنبال یک سلطان توانا می گردند و اصلا در ذهنشان نیست که از وجود پیامبرشان استفاده کنند و جالبتر آنکه خود نبی شان هم چنین ادعایی ندارد که بگوید خوب من که هستم , چرا به دنبال کس دیگری هستید؟ . و آنچه که کاملا موید نظر ماست آنکه خداوند نیز نمی گوید که اگر می خواهید خدا از شما راضی باشد از نبی تان اطاعت کنید , بلکه میگوید : براستی خداوند طالوت را ( که نبی نبود و از مردم عادی بود ) به عنوان حاکم برای شما برگزید . 8 - در ادامه چنین احادیثی, ایشان به دو حدیث از کتاب عوائد الایام (( مقام فقیه این زمان مثل مقام انبیا بنی اسرائیل است ))وکتاب جامع الاخبار (( در دوره قیامت به علمای امتم افتخار ومباهات خواهم کرد و علمای امت من مثل انبیای سابق هستند)) اشاره می نماید, که مبنای استدلال ایشان و جواب آن نیز مانند همان حدیث ( علما وارثان انبیا هستند) می باشد 0 9 اخرین مبحث اقای خمینی در باب استدلال ولایت فقیه, استناد به کلامی از حضرت امیرالمو منین (ع) و حضرت حسین بن علی (ع) که منقول از کتاب تحف العقول نوشته جناب شیخ حسن بن علی حرانی حلی از علمای قرن چهارم هجری است .در این حدیث نسبتا مطول, هر دو امام در فرازهایی از حدیث, علمای آشنا به حلال و حرام الهی را به دفاع از مظلوم و مردم, در مقابل ستمکاران دعوت میکنند و آنها را از اتباع حاکمان ظالم و بندگی مال دنیا بر حذر می دارند و بنا به حکم امر به معروف و نهی از منکر( که وظیفه تمام مردان و زنان مومن می باشد) آنها را به حمایت از مردم و اقامه احکام الهی که ضامن عدالت اجتماعی و جاری شدن امور مردم در مسیر صحیح است فرا می خوانند و تا کید می کنند که اگر از حکام جور نهراسند و فقط خدا ترس باشند و به سنت الهی عمل نمایند , آنگاه امور الهی به دست آنها اجرا خواهد شد و جامعه سامان خواهد یافت. در این باب ، با توجه به مقدماتی که ذکر گردید و استدلالاتی که در ذیل هر حدیث که در بندهای قبلی آورده شد و همچنین مستندات تاریخی وقرآنی که ارائه گردید ، این حدیث را نیز موید نظر خود می دانیم . چرا که : همانطور که قبلا نیز اشارت رفت ، از شروط رهبر هر جامعه ای ( چه دینی و چه غیر دینی ) اگاهی او نسبت به کلیات اهداف و قوانین آن جامعه می باشد که به طریق اولی برای جامعه ای که می خواهد ضمن رفاه دنیوی ، مسیرحرکتش مورد رضایت الهی باشد, آگاهی عمومی و به خصوص رهبران به کلیات قوانین الهی ضروری است . ولی آنچه که محل اختلاف است آنستکه آیا علم به این احکام ، در این زمان با توجه به تنوع وتکثر بسیار آن و فوق العاده تخصصی بودن آنها در زمینه های مختلف اجتماعی ، الزاما باید توسط فرد رهبر جامعه به صورت اجتهادی کسب شده باشد ؟ آیا اصلا این امر امکان پذیر است ؟ شاید اگر در زمانهای قدیم جمع شدن بسیاری از علوم در یک فرد ( به نام حکیم ) امکان پذیر بوده است ، آیا در این زمان, با توجه به معضلات اجتماعی در زمینه های مختلف آن , دانش یک فرد , هر چند متخصص, کافیست ؟ آیا اعلم علمای تارخ بشریت به تنهایی کاری از پیش می برد ؟مشکلات اقتصادی و مالی ، مسایل خانوادگی ، جرایم حنحه وجنایی ، اختلافات بین المللی( اعم از ارضی وسیاسی ) , معضلات فرهنگی ( مسائل آموزشی ، رسانه ها ، هنر ، ......) چالش های سیاسی و امنیتی , مباحث توسعه صنعتی ، اقتصادی ,سلامت جسمی و روانی و بهداشت عمومی , آموزشهای عمومی و تخصصی, تحقیقات علمی و فن آوری ووو000که هر کدام برای بررسی و حل آن نیاز به هزاران کارشناس آزموده و متخصص دارد , آیا علم محدود یک فرد به بخشی از قوانین کلی حلال و حرام فارغ از علم مدیریت و حسن سابقه در مدیریت کلان جامعه چه مشکلی را می تواند بر طرف کند؟ با وجود هزاران هزار ماده قانونی از قانون اساسی و قوانین فرعی آن و میلیونها تبصره ، هنوز هیچ امری به حد قابل قبول سامان نیافته است و هرموردی از نیازهای جامعه احتیاج به نظر کارشناسی دقیق تر و به روز تردارد . با توجه به تحولات اجتماعی برق آسای جهان امروز ، آیا به صرف امید بستن به اجتهاد و فقاهت یک نفر می توان معضلات یک جامعه را حل نمود ؟ با توجه به مقدمه اول که نشان دادیم حکومت یک نیاز بشری حاصل از گسترش جامعه بوده و به هیچوجه موضوع درون دینی نیست, اگربا یک عقل مستقل و فرا دینی بنگریم , برای مدیریت یک جامعه , علم و تجربه مدیریت سیستماتیک یک مدیر می تواند مجموعه تخصص ها را در کنار هم شکل داده و راهبری کند و یا آگاهی او به احکام طهارات و ازدواج وطلاق ؟ در زمان حکومت آقای خمینی نیز آنجه که بیش از فقاهت ایشان در جامعه حلال مشکلات بود ، دید سیاسی ودقت نظر در انتخاب افراد متخصص در سمت های مختلف و هنر سازماندهی وسیستم سازی آنها در سازمانهای تحت نظارت آنها می توانست در به سامان شدن امور موثر باشد . قرار گرفتن کارشناسان آگاه و عالم در مقام قانون گذاری که توان تشخیص شرایط زمانی و مکانی و با حفظ منافع ملی در قوانین را داشته باشند, نیز از شروط یک جامعه سالم است که در این مقام, و آن هم در جایگاههای خاص, می توان از علمایی که آگاهی کاملتری نسبت به حلال و حرام الهی دارند استفاده نمود واین دسته از عالمان ضرورتی ندارد که توان کار اجرایی داشته باشند ، بلکه برای آنها کارشناسی قوانین کافی است . با توجه به آنچه گفته شد بطور قطع منظور حضرت امیر المومنین علمایی است که در حد زمان و جامعه خود از توان رهبری برخوردار باشد, می تواند رهبری جامعه را در دست گیرد. چنانکه در متن حدیث نیز اشاره شده است برای علمایی که می خواهند رهبری جامعه را داشته باشند ، دلسوز بودن برای مردم و دین , و فاصله داشتن از دنیا پرستی , و ترس و بزدلی و همراهی ظالمان , از ضروریات شمرده شده است . روحیه فداکاری و حق طلبی و تلاش برای حاکمیت ارزشهای متعالی و از بین بردن رذایل اخلاقی جامعه ( که نمادی از امر به معروف و نهی از منکر است) جزء لاینفک رهبری جامعه شمرده است ، ولی در آنجا که صحبت از کوشش برای توزیع عادلانه ثروت ملی و جمع آوری مالیات ها و احقاق حق مظلومان است ، واضح است که باید آن فرد فرهیخته و عالم, توانایی اجرای این امور را داشته باشدو الا جز فساد و تباهی و هدر دادن سرمایه های ملی و به کار گماردن افراد نالایق درجامعه و رو به تباهی بردن امور مردم , نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت . در این حدیث تقریبا به جزء همان مورد اصلی موضوع بحث ( که آقای خمینی حکومت را انحصارا برای فقیه مجتهد می داند و بر اساس استدلالات قبلی که پاسخ داده شد ) , اختلاف چندانی در سایر مباحث این بند و برداشت از حدیث وجود ندارد.ایشان در ادامه سخنرانیش به علما فاسد و درباری می تازد که کلامی متین است که به علت عدم ارتباط به بحث از ان چشم پوشی می نماییم .در خاتمه , تذکر این نکته ظریف که در متن حدیث از قران آورده شده خالی از لطف نیست : حضرت امیر المومنین در ضرورت امر به معروف و نهی از منکر که توسط آن امور ضروری ، اعم از کوچک و بزرگ ، اقامه و اجرا می شود ، اشاره به این آیه می نماید که : " والمومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ".در این آیه ,اقامه امر به معروف و نهی از منکرکه با اجرای آن, بازگشت حقوق مظلومین و تقسیم عادلانه ثروت های عمومی ومالیاتها تضمین گردیده است را هم وظیفه مردان و هم زنان می داند که در آن ( بر اساس آیه قرآن ) زنان نیز می توانند ما فوق مردان باشند و در اقامه امور جامعه در راس قرار گیرند ، ولی آقای خمینی در ترجمه این بخش هیچ اشاره ای به زنان نمی کند و می گوید :" مردان مومن دوستدار و رهبر و عهده دار یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند" ( در اینجا نه تنها هیچ اشاره ای به زنان مومن نمی کند بلکه اولیا را به معنای دوستی و همراهی می گیرد که در اینجا با توجه به ادامه آیه، منظور ولایت و برتری بر یکدیگر در جامعه است ) .به نظر من چون آقای خمینی در تلاش بوده است از احادیث مربوط به قاضی و قضاوت برای حکومت استفاده کند و در آن مقام اعتقاد داشته است که قاضی نمی تواند زن باشد, لذا به عمد از ذکر نام زنان مومن به عنوان آمرین بالمعروف ( که امری حکومتی است ) اجتناب نموده و در ترجمه آیه ذکری از زنان با ایمان( در کتاب ولایت فقیه ) نیست . الله اعلم .در پایان این مختصر, از خداوند متعال می خواهم که مارا بیش از پیش به حقیقت خواست خود آگاه نماید تا برای حرکت آگاهانه و هوشمندانه برای تعالی بشریت گام برداریم ، چرا که اول و آخر و ظاهر و باطن اوست و هدایت تمام کاینات بدست اوست.والسلام علی من اتبع الهدی

نقد نظریه ولایت فقیه به زبان ساده قسمت اول

در این بررسی که حتی الامکان سعی شده است به صورت مختصر ارائه گردد، با ذکر مقدماتی ضروری، مسئله حکومت و ریشه های آن در جامعه بشری و سپس نظریه ولایت فقیه به شکل کنونی که در جامعه شیعه سابقه ای حدود40 ساله دارد، بررسی شده و نقاط ضعف و قوت آنرا مورد کنکاش قرار گرفته است. باشد که تایید و تکذیب هر نظریه ای مستند به استدلال و تحقیق بوده تا قابل نفی و یا تایید منطقی باشد. مقدمه اول - شکل گیری حکومت در جوامع بشری : بنا به شواهد باستان شناسی, تمدن های بشری که نشانه های مدنیت درآنها (با تعاریف امروزی) بیش از چتد ده هزار سال سابقه نداشته است, اگر چه از وجود بشر فعلی بر روی زمین بر اساس تعریف مختلف که چه نوع انسانی را از نوع انسان امروزی بدانند, بین چند ده هزار سال تا چند میلیون سال قبل مورد توجه قرار داده اند .در این مجال بررسی خود را فقط از دیدگاه جوامع دینی ( ادیان الهی ) ادامه می دهیم. چرا که در اصل مطلبی که بیان خواهیم نمود تفاوتی نخواهدکرد. حضرت آدم وحوا یعنی بزرگان خانواده بشری به این کره خاکی پا نهادند وزندگی پر عشق ومحبت را آغاز نمودند , تشکیل خانواده داده ...وفرزندانی آورده وآنها نیز به تناسل نسلهای بعدی پرداختند .در آغاز ,در این تجمعات بسیار کوچک آنچه اصل روابط اجتماعی را تشکیل می داد (به علت ساده بودن ابزارهای زندگی) یاری گرفتن از یکدیگر در بر طرف نمودن آن دسته از نیازهایی بود که به تنهایی برای یک فرد ویا یک خانواده امکان پذیر نبود وپس از حصول نتیجه, بنا به توافق های تعیین شده به تقسیم سود حاصل مبادرت می ورزیدند. در آن زمان نه حکومتی بود نه حاکمی ونه رعیتی. حتی اگر از خود حضرت آدم ویا چند نسل بعد از او وحتی اوصیای او پرسیده می شد, نظر شما در مورد حکومت وروابط حاکم ورعیت ویا رهبر جامعه وافراد جامعه مدنی چیست , احتمال قوی با بهت وحیرت شما را نظاره می کردند ونمی فهمیدند شما از چه سخن می گویید. ولی اگر از آنها در مورد روش عبادت خداوند و روابط زن و شوهر و روابط اولیا وفرزندان ودستورات اخلاقی وشرعی آن می پرسیدید, در حد آنچه از خداوند به آنها رسیده بوده است برای شما نقل قول می کردند . ولی به تدریج که جمعیت جامعه بشری اضافه شد ومفاهیم جدیدی مانند تجارت وتبادل کالا , مالکیت کالا وزمین , محدودیت منابع ارضی آب , زیاده طلبی قوی تر ها نسبت به ضعیف ترها , دعاوی حقوقی ونیاز احقاق حق یکی نسبت به دیگری در اختلاف پیش آمده , نیاز به احداث راهها وتامین امنیت آنها و0000 به وجود آمد, به تدریج مفاهیمی از قبیل نیاز به قاضی جهت صدور حکم (که در ابتدا تحت عنوان ریش سفیدان قوم شکل گرفت ), رئیس قبیله یا قوم برای دفاع از حقوق جمع وتصمیم گیری در برخورد با مشکلات طبیعی ویا اجتماعی و00000 مطرح گردید . هر قومی بنا به اقتضائات جغرافیایی وطبیعی , آداب وسنن شکل گرفته طی قرنها , وبنا به میزان قدرت تصمیم گیری عقلای قومشان, نسبت به وضع قوانین وسنن اجتماعی وتعریف نظام ساختار حکومتی ( هر چند ساده) اقدام نمودند تا این نیاز که ناشی از پدیده افزایش جمعیت وتقابل وتداخل منافع به وجود آمده بود, بر طرف گردد. لذا این مقدمه , مارا به مفهومی بسیار مهم در آغاز بررسی نقدی بر نظریه ولایت فقیه می رساند که مفهوم حکومت مفهومی کاملا برون دینی بوده وشکل گیری آن هیچ گونه ارتباطی به احکام دینی نداشته بلکه مانند مفاهیمی همچون بهداشت ودرمان وتکنولوژی و0000 مقوله ی است که به مرور زمان برای انسان موضوعیت یافته وهر جامعه بشری در هر زمانی بنا به آنچه گفته شد برای خودبنا به اقتضائاتی , نوعی از حکومت را تجربه نمود. با گذشت زمان تجارب موفق تر بر روی زمین اشاعه یافته وبرای دیگر جوامع الگو گردیده ودیگر جوامع سعی نمودند الگوی موفق را با شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی خود منطبق کرده ودر جهت رفاه وتعالی خود بکار گیرند.مقدمه دوم: بر اساس آنچه که در مقدمه اول گذشت, به این نتیجه بسیار مهم رسیدیم که مقوله حکومت در جامعه بشری یک امر برون دینی بوده وبر اساس نیاز بشری در طول تاریخ شکل گرفته وتکامل یافته وهمچنین به این سیر تکاملی خود بنا به شرایط زمانی ومکانی ادامه خواهد داد. دراین بخش , به قسمت دیگری از بحث حکومت دینی (براساس یافته های دینی وبه خصوص مستندات دین مبین اسلام) می پردازیم.اگر در متون دینی اعم از قران , کتب حدیث وکتابهای تاریخی غورنماییم, در خواهیم یافت که اولا اکثریت پیامبرانی که از آنها نام برده شده است فقط وظیفه بشارت و انذار قوم خود را به عنوان یک مبلغ بر عهده داشته اند وتمام تلاش خود را در جهت ارشاد مردم نسبت به وظایف اخلاقی ودینی خود نموده اند که در این دعوت مقدس , بسیاری از ایشان (مانندانبیا بنی اسرائیل) جان خود را فدا نمودند تا بتوانند بستر سلامت فکری وروحی را در جامعه خود فراهم آورده تا از این طریق زمینه رشد وتعالی بشریت را فراهم آورند. از میان این انبیا عده قلیلی ضمن وظیفه رسالت الهی , نقش رهبری جامعه خود را نیز داشته اند.نکته بسیار مهم وحائز اهمیت آن است که این وظیفه رهبری , وظیفه انها به عنوان پیامبر الهی نبوده است بلکه فقط آنرا در حد یکی از شئونات آنها می توانیم نام ببریم بدین معنا که تمامی مومنین , ضمن خداپرستی وتلاش برای جلب رضایت الهی در زندگی اجتماعی خود وظیفه ای را به عهده دارند , با انجام این وظیفه اجتماعی ضمن کسب روزی حلال , می توانند در جهت تکامل جامعه خود به منظور رفاه , آرامش وامنیت وسایر شئون لازمه یک جامعه سالم گام بردارند. پر واضح است که هر فرد در یک جامعه سالم بنا به توانایی های فیزیکی وروحی وهمچنین میزان تحصیلات وتجربه خود درسمتی مشغول به انجام وظیفه ای است تا شبکه اجتماعی سامان یافته , ومسیر تعالی را طی نماید. در همین رابطه آن دسته از انبیا الهی نیز که از توانایی مدیریت اجتماع زمان خود برخوردار بوده اند وبه علت حسن سابقه خود در میان مردم ازطرفی , واز طرف دیگربخاطر استعداد ذاتی خود درامر مدیریت , در سمت مهم رهبری جامعه قرار گرفته وبه پشتوانه تقوای الهی وعلم به حقایق دینی از بسیاری از رهبران زمان خود ( که اکثرا دچار بیماری قدرت طلبی وافزون خواهی بوده اند ) لایق تر ومثمر ثمر تر جلوه نموده اند. در این میان پیامبر عظیم الشان اسلام محمد مصطفی (ص ) وحضرت موسی (ع) از شاخص ترین انهادرجوامع دینی می باشند. . بنابراین بنا به حکم عقل و تاریخ انبیا سلف ,از داشتن علم نبوت , شایستگی رهبری حاصل نمی گردد. چراکه مقوله علم نبوت مانند هر علم دیگری از مقوله مدیریت و ملاکهای مدیریتی کاملا جدا می باشد که به طریق اولی مدیریت سیاسی جامعه ,مشخصا,, به علت حساسیت وگستردگی آن توانایی های ویژه ای را می طلبد.نکته بسیار مهم دیگری که از قران واحادیث نبوی وائمه اطهار در مییابیم انکه در فقه اسلامی به خصوص فقه شیعه که از جمیع فرق دیگر اسلام گسترده تر بوده و در بسیاری از ابواب جزئیه دقت بیشتری نموده است , در طول حدود دوازده قرن که از زمان غیبت صغری می گذرد, بابی تحت عنوان باب حکومت ویا باب ولایت ویا طریق حکومت داری در اسلام تدوین ومعین نگردیده است . از علمای صدر اسلام که صاحبان کتب اربعه بوده اند (شیخ صدوق , شیخ طوسی ) گرفته تا آثار علمای متاخر چه از منابع اهل حدیث( نظیر مجموعه بحارالانوار مرحوم مجلسی )تا کتب اصولیون مانند مجموعه وسایل الشیعه اثرجناب شیخ حر عاملی ,هیچکدام بابی تحت عنوان ولایت فقیه یا احکام حکومتی ویا نامهای مشابه ندارند. اگر چه در ادامه ( اگر توفیقی بود) به طور مفصل تر به نقد کتاب ولایت فقیه آقای روح الله خمینی خواهیم پرداخت ولی به اختصار< نظر هموطنان عزیز را به این نکته جلب می کنم که این چه مقوله بسیار مهمی است که در جان , مال و ناموس مسلمین تعیین کننده و سرنوشت ساز است ولی حتی در حد یک رساله مستقل هیچ کسی بدان اشاره ننموده ( درصورتیکه در مقابل , کتابهای قطور فقهی در ابواب جزئیه دیگر نظیر طهارات نگاشته شده است ) وفقط در چند دهه اخیر این کشف مهم صورت گرفته است؟ کشفی که علمای بزرگی چون شیخ صدوق و شیخ مفید وشیخ طوسی که به زمان ائمه به مراتب نزدیکتر بوده اند متوجه آن نگردیده اندو به باب فقهی که می تواند سامان دهنده تمام احکام الهی باشد به هیچ وجه توجه ننموده اند ؟آیا بهتر نیست با دید باز تری مسئله را بنگریم؟ ایا این امر به خاطر این نیست که نه قرآن کریم ونه ائمه اطهار هیچگاه تلاش برای تنظیم ساختار حکومت ومحدود کردن آن به شکل ثابت برای قرون متمادی ننموده اند؟همانطور که هیچگاه در سایر علوم بشری که آنها نیز برون دینی هستند (مانند علم پزشکی وفیزیک و000) فرمولی ذکر ننموده وبشریت را آزاد گذارده اند تا بنا به شرایط زمانی و مکانی وبر اساس تعقل وتجارب بشری , راه خود را بیابد وبا انتخاب بهترین روش , زندگی خود را بسازد. متن اصلی : نقد کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی دراین قسمت بعد از دو مقدمه ای که به اختصار ارائه گردید، به نقد وبررسی نظریه ولایت فقیه که در سلسله سخنرانی های آیت الله خمینی که در سال 1348ایراد گردیده بود می پردازیم . آنچه که در نظراست تا مجموعه رساله را مطول ننماید ، ذکر بخش هایی از این سخنرانی است که مستقیما به مبحث ولایت فقیه مربوط می شود ، در این سخنرانی ها که در قالب کتاب ولایت فقیه به چاپ رسیده است به طور پراکنده به ضعفهای حکومت پهلوی وخیانتهای آن رژیم دیکتاتور وهمچنین به منفعت طلبی آخوندهای دنیا طلب و درباری اشاره رفته است و گاهی نیز به چپاول اموال ملی توسط قدرت های استعماری اشاره شده ، که از بحث ما خارج بوده و به آنها اشاره نخواهیم نمود.در پایان نقد نیز به کلیتی از نظرمان در باب نوع حکومت ویا بهتر بگوییم روش حکومت داری که به نظر می آید مورد تایید الهی است خواهیم پرداخت که اگر توفیقی بود در مقالات بعدی به شرح و بسط بیشتر آن خواهیم پرداخت.1- بداهت ولایت فقیه : آیت الله خمینی در صفحه اول کتاب صریحا می گویه : ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور ان موجب تصدیق می شود وچندان به برهان احتیاج ندارد000000 وآن را ضروری وبدیهی خواهد شناخت . این پیش فرض غیر قابل قبول ( همچنانکه در مقدمه دوم به عدم اعتقاد اکثریت شیعه در طول تاریخ به ولایت فقیه به آن اشاره رفت ) باعث گردیده است که در بسیاری از قسمت های کتاب ( آنچنانکه خواهد آمد ) آقای خمینی مصادر به مطلوب نموده و معانی منظور خود را از احادیث استنتاج نماید. 2- الفقها حکام علی السلا طین : آقای خمینی در صفحه 49 اصل نظر خود را می گوید : و این مسلم است که الفقها حکام علی السلاطین ، سلاطین اگر تابع اسلام باشند ، باید به تبعیت فقها درآیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند ، پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق بگیرد ، نه به کسانی که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند. البته لازم نیست که صاحب منصبان و مرز بانان و کارمندان اداری ، همه قوانین اسلام را بدانند وفقیه باشند، بلکه کافی است قوانین مربوط به شغل و وظیفه خویش را بدانند. ...این فراز از کتاب از مهمترین بخش های آن است که بزرگترین مغالطه نیز در آن صورت گرفته است که به همان دیدگاه درون دینی بدان می پردازیم:اولا: در حکومت دینی گرفتن قوانین از فقها و کارشناسان الهی از این بعد که در درک آن تبحر دارند و می توانند نظر بدهند امری منطقی است ، همانطور که در سایر کشورها که دارای نظام ایدئولوژیک می باشند چنین امری صورت می گیرد .ولی این ادعا که چون مجریان قوانین ( یعنی قوه مجریه ) قوانین را از قوه مقننه می گیرد (یعنی مجلس ) پس ,دولت تابع مجلس است و چون چنین است نتیجه بگیریم که باید حاکمیت رسما به مجلسیان سپرده شود .واضح است کهاین نتیجه گیری کاملا اشتباه است ( یعنی همان نتیجه ای که آقای خمینی در متن فوق گرفته است .)در همه نظامهای دموکراتیک, دولت بر اساس قوانینی که در مجلس تصویب می شود ، عمل می کند، ولی این بدان معنانیست که دولت باید اختیارات اجرایی خود را به مجلس تفویض کند.ثانیا : آقای خمینی در ادامه متن خود چیزی می گوید که مقدمه خود را رد می کند، او می گوید 00000 البته لازم نیست که صاحب منصبان و مرزبانان و کارمندان اداری ، همه قوانین اسلام را بدانند وفقیه باشند ، بلکه کافی است قوانین مربوط به شغل و وظیفه خویش را بدانند.......خوب اگر چنین است رئیس کشور یا همان حاکم اصلی نیز بر این استدلال می تواند فقیه نباشد ، بلکه آنچه در چهارچوب وظایف اوست بداند ویا حتی اگر نمی داند با گرفتن مشاور متخصص در آن موضوع خاص ( حال چه فقهی و چه غیر فقهی ) علم لازم را بیابد و درزمینه اجرا با کمک آنها و تدبیر خودآن را سامان دهد ، ( واین امر نیز همان است که سالهاست در کشورهاس موفق به خصوص کشور های صاحب دموکراس صورت می پذیرد.لذا این نتیجه گیری غلط که چون فقها ، علم به قوانین الهی دارند، لزوما توان اجرای آن را نیز دارند نتیجه گیری غلط وبسیار خطرناکی است که متاسفانه در ایران طی چند دهه قبل نتایج جالبی برجا نگذاشته است . 3- ولایت فقیه یا فقها : یکی دیگر از نابسامانی های نظریه آقای خمینی در زمان طرح نظریه ولایت فقیه ,مسئله ولایت فقیه یا ولایت فقهاست. او می گوید : لکن فقها ولی مطلق به این معنی نیستند که بر همه فقهای زمان خود ولایت داشته باشند و بتوانند فقیه را عزل یا نصب نمایند .دراین معنا مراتب و درجات نیست که یکی در مرتبه بالاتر و دیگری در مرتبه پایین تر باشد. همچنانکه در مقدمه اول این رساله نیز ذکر شد مقوله حکومت یک مقوله برون دینی است وفلسفه وجودی حکومت تالی یک نیاز بشری به ساماندهی زندگی اجتماعی بوده است وهویت مستقلی نداشته و ندارد ، لذا ورود در مبحث آن نیز وقتی درون دینی بررسی می گردد، این چنین ناپخته به بیرون سر میزند. یکی از مهمترین علل تشکیل حکومت ها سازماندهی و ساماندهی آن بخش هایی از جامعه است که دچار تداخل منافع ، منابع و وظایف گردیده اند لذا اگر قرار باشد هر فقیهی برای خود اقدام به جمع آوری مالیات نماید و در هر جایی که خود صلاح می داند خرج کند و برای آن نیز تشکیلاتی مستقل راه اندازی کند آشفته بازاری بیش از انکه اکنون شاهد آن هستیم شاهد خواهیم بود. آقای خمینی بعدها خود نیز به ناپختگی این بخش از صحبتهایش پی برد و دیگر سخنی از آن به میان نیاورد . 4- ولایت فقیه به استناد اخبار 1-4 ترجمه حدیث اول : امیر المومنین (ع) می فرماید که رسول خدا (ص ) فرمود : خدایا جانشینان مرا رحمت کن و این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که ای پیامبر خدا ,جانشینان توچه کسانی هستند؟ . فرمود : کسانی که بعد ازمن می آیند ، حدیث و سنت مرا نقل می کنند وآن را پس از من به مردم می آموزند. درباره حدیث پس از مقدماتی می گوید: واما دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جای تردید باشد ، زیرا خلافت همان جانشینی در تمام شئون نبوت است ، و جمله اللهم ارحم خلفایی ( یعنی خدایا بیامرز جانشین مرا ) دست کمی از جمله علی خلیفتی (علی جانشین من است ) ندارد ومعنی (خلافت ) در آن ، غیر معنی خلافت در دوم نیست 000000 ونتیجه می گیرد که پس از ائمه علما فرمانروا وحاکم وخلیفه باشند وباید اسلام بی سرپرست و احکام اسلام تعطیل نماند.اولا : حدیث در کتاب وسایل الشیعه در کتاب فضا " ابواب صفات قاضی" آورده شده و آورنده حدیث خودش چنین برداشتی از حدیث نکرده است. ثانیا : حدیث به وضوح کامل از نقل حدیث و سنت پیامبر برای مردم سخن می گوید وکاملا مشخص است که نظر پیامبر نقل حدیث است والا چه مشکلی پیش می آید که پیامبر بگوید که این افراد بعد از من هم نقل حدیث و سنت من می کنند و هم احکام را نیز اقامه واجرا می کنند . پیامبر که نیازی به تقیه در زمان حکومتش نداشته است می توانست به صورت واضح حق حکومت را برای راویان حدیث مطرح نماید.ثالثا: به چه دلیل ایشان می گوید خلافت در بیان حدیث مانند همان خلافت علی بن ابی طالب در حکومت است؟ پیامبر از بعد نبوت فقط نبی است و از بعد حکومت صاحب ولایت . پیامبر از بعد نبوتش می گوید آنها که بعد از من و مانند من به مردم وحی را انتقال می دهند خدایشان بیامرزد. چه کسی گفته است و به چه دلیل که هر کس نبی بوده است اقامه حکومت نیز نموده است که این امر شامل جانشینانش نیز بگردد؟ یکی دیگر از مصادرات به مطلوب آقای خمینی در باب ولایت فقیه همین است که بدون هیچ دلیل منطقی اعتقاد به حکومت برای انبیا دارد در حالیکه خود ایشان هم می داند عده معدودی از هزاران هزار انبیا الهی به حکومت رسیدند یا شایستگی حکومت را داشتند چراکه همانطور که قبلا نیز ذکر شد ، حکومت از شئونات یک نبی است نه از وظایف او یعنی یک نبی می تواندوالی هم باشد نه آنکه حتما والی باید باشد.خلط مطلب دقیقا در همینجاست لذا جانشینی راویان حدیث هیچ ارتباطی به جانشینی ولایی حضرت امیر المومنین ندارد. و جالب آنجاست در حدیث بعدی که از اصول کافی نقل می کند که لان المومنین الفقها ، حصون الاسلام کحصن سور المدینه لها :که یعنی 00000 زیرا فقهای مومن دژهای اسلامند، وبرای اسلام نقش حصار شهر را برای شهر دارند تاکید خود ایشان هم بر این است که علما اسلام باید احکام الهی را حفظ کنند و حفظ احکام در واقع ، حفظ آنها از دست بردن در آن توسط جاعلین حدیث و مانند آن است وربطی الزاما به اجراء احکام و قوانین ندارد 2-4- ترجمه حدیث : 0000 پیامبر می فر ماید : فقها امین و مورد اعتماد پیامبرانند تا هنگامیکه وارد دنیا نشده اند؛ گفته شد , ای پیامبر خدا ، وارد شدنشان به دنیا چیست ؟ می فرماید ، پیروی کردن قدرت حاکمه . بنابر این اگر چنان کردند ، بایستی از آنها بر دینتان بترسید و پرهیز کنید. ایشان در باب این حدیث ,دچار دو اشتباه برداشت از حدیث شده اند . اول آنکه می گوید ( نه اینستکه ) معنای الفقها امنا الرسل ( فقیهان امانتدار پیامبرانند)یعنی, فقها در مساله گفتن ا مین باشد . در حقیقت ، مهمترین وظیفه انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است ..... این معنا مانند حدیث قبلی به هیچ وجه از متن حدیث برداشت نمی شود و متن باز به طور واضح اشاره به این معنا دارد که دقیقا, فقها مکلفند که در آنچه انبیا آورده اند ، یعنی وحی ، امانتدار باشند وعینا به مردم انتقال دهند ومشخص کننده حلال از حرام مطابق شریعت باشند. ولی در قسمت دوم ایشان برای اثبات نظر خود استناد به آیه شریفه قرآن می کند که : لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط یعنی" به تحقیق پیامبرانمان را با آیات روشن فرستادیم و باآنها کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم قیام ( اقدام ) به قسط و عدالت نمایند ". متاسفانه ایشان آیه را اینگونه برداشت می کند که : 00000000 خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود, مانند رسول اکرم (ص) ، و خواه پیروانش پس از وی, توفیق تشکیل حکومت وبرقراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کنند. در صورتیکه این ایه دقیقا ، از این بعد ، معنای مخالف می دهد و موید سخن ماست , چراکه در آیه نمی گوید انبیا اقامه نظام اجتماعی عادلانه کنند، بلکه بالعکس می گوید ما ( خداوند ) ایات روشن و کتاب وملاک سنجش ومعیار تشخیص را فرستادیم ، تا خود مردم اقامه حکومت عادلانه اجتماعی بکنندیعنی وظیفه اقامه حکومت یا همان تشکیل حکومت برعهده مردم است نه انبیا الهی. انبیا وفقها همان تدوین کنندگان قانونندوبس.تشکیل حکومت واجرای احکام واقامه عدل بر عهده مردم است آیه می گوید لیقوم الناس بالقسط( به ضم سین) نه آنکه لیقوم الناس بالقسط ( به فتح سین )یعنی فاعل جمله مردمند نه انبیا . و در آیه بعدی نیز که ایشان اشاره می نماید که از خداوند اطاعت کنید واز رسولش و اولی الامر ( یعنی صاحبان امر) از (میان) خودتان (مردم) اطاعت کنید ( آیه 59 سوره نسا ). به همین معناست که , اولی الامر که بعد از پیامبر اکرم (که دارای دو مقام نبوت و حکومت هر دو به صورت همزمان می باشد) اطاعتشان واجب است . به عبارت دیگر اولی الامر,فردی است از خود شما مردم که الزاما نبی نیست چون آیه می گوید: اولی الامر منکم نه اینکه می گوید ، اولی الامرمن الله یا من الرسول . مهم آنست که احکام خدا را اجرا کند واگرکرد ، اطاعتش واجب می شود مانند رسول اسلام که اونیز، چون مجری احکام الهی است(ودر مقام امامت ورهبری جامعه به خاطر شایستگی های فردیش قرار گرفته ) اطاعتش واجب است . در ادامه ایشان برسر عدالت فقیه بحث می کند که قطعا عدالت او( یعنی گرفتار دنیا ومطیع حاکم ظالم نبودن) ، از شرایط یک فقیه قابل اعتماد است . ولی باز ایشان از این مطلب این گونه برداشت می کند که :" پس اگر فقیهی در فکر جمع اوری مال دنیا باشد ، عادل نیست ، و نمی تواند امین رسول اکرم (ص) و مجری احکام اسلام با شد ( که باز معلوم نیست این مجری احکام از کجای حدیث آمده است ) فقط فقهای عادلند که، احکام اسلام را اجرا کرده ، نظامات آن را مستقر می گردانند " که حصر اجرای احکام به دست علما ولاغیر, معلوم نیست از کجای آیه آمده است. در این قسمت به ادعای بلا دلیل ایشان دیگر اشاره ای نمی کنم ، چون تکرار مکررات است ،ولی این نکته جالب است که این حدیث خود نشان میدهد که حضرت پیامبر از فقها به عنوان حاکمان یاد نمی کند و این معنا در نظر ایشان نیست ، چراکه، از ملاک های دخول آنها را به مطامع دنیوی، تبعیت سلاطین می نامد . پس نشان می دهد که پیامبر از فقها فقط انتظار دارد ،تبعیت حکام (ظالم ) را نکنند وبحثی از اینکه در جای حکام بنشینند, نیست . در واقع پیامبر در این حدیث مقامی به غیر از مقام حکومت و ولایت امر برای فقها قائل است و به مردم نصیحت می کند که احکام را از فقیهی بگیرید که تابع سلطان جور نباشد و به عبارتی ، پیامبر برای فقیه مقام فقاهت ، و برای حاکم ، مقام حکومت در قالب دو مقوله جدا از هم قائل است .الا همانطور که قبلا نیز یاد آور شدیم , فقیه فردی باشد که به غیر از علم فقه, دانش و تجربه و صلاحیت رهبری را (مستقل از علم فقه) دارا باشد .

Wednesday, 27 January 2010

تاسیس رادیوی سبز بازوی همبستگی ملی

همه آگاهیم که استراتژی رژیم برای حکومت ظالمانه بر مردم، بر سه اصل استوار است : 1- تملک در آمد ملی نفت 2- نیروی نظامی 3- ممانعت از با خبر شدن مردم از اخبار واقعی

از میان این سه مورد، مورد سوم یعنی در جهل نگه داشتن مردم موثر ترین عامل برای ادامه سلطه خائنانه می باشد. در این خصوص سالیان سال است که رژیم با ممانعت از تشکیل رادیو و تلویزیون توسط بخش خصوصی، بستن دائمی مطبوعات مستقل و آزاد اندیش و زندانی کردن فرهیختگان آگاهی بخش، تمام تلاش خود را در محدود کردن منابع اطلاع رسانی آزاد کرده است.

خصوصا پس از حوادث کودتای 22 خرداد علاوه بر تشدید موارد فوق، با ایجاد پارازیت بر روی شبکه های ماهواره ای، کند کردن شدید اینترنت و فیلتر کردن سایتهای خبری و ترساندن مردم از شنود تلفن و موبایل، اختناق خبری خود را گسترش داده است که این امر تا حدی از رسیدن اخبار و تحلیل های صحیح و معتبر و به موقع در سطح کشور جلوگیری نموده و مردم کوچه و بازار را از دسترسی به پاسخ های مناسب به القائات شیطانی صدا وسیما و اکاذیب آن تا حدی بی نصیب کرده است.

لذا با تاسیس اولین رادیوی سبز ( و به دنبال آن شبکه تلویزیونی سبز ) می توانیم در سراسر کشور و به طور همزمان تمامی مردم را از آنچه که باید بدانند، آگاه نماییم و تمامی توطئه های رسانه ای کودتاچیان را نقش بر آب نماییم .

با وجود یک شبکه رادیویی همه مردم در منزل، محل کار، در داخل اتومبیل و هر جای دیگری بدون نگرانی و نیاز به تجهیزات خاص میتوانند به اخبار دسترسی داشته باشند.

قسمتی از آنچه که از این رادیو می تواند پخش شود عبارت است از:

1- ارائه خبرهای موثق مربوط به جنبش سبز در شهرهای مختلف و پیروزیهای مردم در حرکتهای اعتراضی علیه دولت غیر قانونی که می تواند برای سایر عزیزان الگو باشد.

2- افشای توطئه های خائنانه رژیم قبل از وقوع و همچنین افشای خیانتهایی که در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... در سطح کشور در حال اجرا است و باعث روشن تر شدن ماهیت پلید کودتاچیان می گردد.

3- با خبر شدن از آمار واقعی کشور بر اساس اطلاعات جهانی بر خلاف آمار دروغ کودتاچیان.

4- سازماندهی تمامی اقشار مردم در حرکتهای اعتراضی در سراسر کشور با ارائه طرحها و برنامه هایی که از طرف فرهیختگان جنبش سبز در این رادیو ارائه می گردد .

5- آگاهی از حرکتهای جهانی در رابطه با جنبش سبز توسط ایرانیان و غیر ایرانیان

6- پخش اشعار و موسیقی های سبز برای تقویت روحیه ملی

7- پخش بیانیه های سران جنبش سبز، شخصیتهای ملی در داخل و خارج از کشور و شنیده شدن صدا و نظرات آنها در قالب سخنرانی ها و یا مناظرات

8- شنیده شدن پیشنهادات و اخبار مردمی

9- شنیده شدن صدای آنانکه عزیزانشان را در جریان کودتا از دست داده اند و یا در اسارت کودتاچیان هستند، که بدین وسیله زمینه حمایت عمومی و گسترده از ایشان برای همبستگی و پشتیبانی ملی مردم از یکدیگر فراهم می گردد.

پیشنهاد می گردد برای تحقق این مهم، تمامی عزیزان با ارسال ایمیل، نامه و تماس تلفنی به فرهیختگان و حامیان جنبش سبز در خارج از کشور از جمله آقای دکتر عطا الله مهاجرانی، آقای مهندس عبدالعلی بازرگان، آقای دکتر عبدالکریم سروش، آقای دکتر محسن سازگارا، آقای موسوی خویینی ها، سرکار خانم دکتر جمیله کدیور، آقای دکتر محسن کدیور و سرکار خانم فاطمه حقیقت جو و سایر عزیزان مورد اعتماد مردم، ایشان را به تاسیس این رسانه مهم ترغیب کنیم. امید است با حمایت مادی و معنوی از ایشان برای تحقق این امر مهم، در آینده نزدیک بتوانیم به چنین امکانی دست پیدا کنیم.

آدرس تماس کسانی که بر روی اینترنت در دسترس می باشند: (متأسفانه آدرس دیگر عزیزان یافت نشد)

--تماس با دکتر مهاجرانی:

mohajerani@maktuob.net

--تماس با دکتر سازگارا:

msazegara@gmail.com

--تماس با دکتر سروش:

info@drsoroush.com

--تماس با سایت جرس:

sardabir@rahesabz.net

تلفن: 0019145809808

--تماس با سایت ندای سبز آزادی:

-پست الکترونیک:
irangreenvoice@gmail.com
greenfreedomvoice@gmail.com

-اسکایپ:
irangreenvoice

--صفحه میر حسین موسوی در facebook :

http://www.facebook.com/mousavi1388

Tuesday, 29 December 2009

اپیدمی یاوه گویی در حاکمیت

چندی پیش نوشتم که رهبر متوهم، چند ماهی است از افعال معکوس برای بیان نظراتش استفاده می کند و به ترجمه بعضی از آنها پرداختم. ولی اخیرا و به خصوص پس از ضربه مهلک و کمرشکن مردم قهرمان ایران بر پیکره حکومت ظلم و جنایت، در ایام عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام، سایر مسولین دولت کودتا نیز به پرت و پلاگویی دچار شوند و به رهبرشان اقتدا می کنند. از صبح روز دوشنبه 88/10/7 ضرغامی و سران دیگر رژیم که هنوز مدهوش حرکت رعد آسای مردم قهرمان بودند دست پاچه و ناشیانه دست به عکس العمل زدند و با بسیج تمام خبرنگاران و عوامل جیره خوار خود، به دست و پا افتاده و به سرهم کردن اراجیفی پرداختند که به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم .1- در ابتدای صبح صحبت های خامنه ای خائن و جانی، از همه خنده دارتر بود، حدیث از امام حسین می خواند که : در دوران 20 ساله معاویه، اسلام و احکام اسلام وارونه شد و تباهی حاکم باعث قیام امام حسین ع گردید، کسی نبود به این نادان بگوید که ای معاویه زمان، اگر در این مملکت نابسامانی هست در 20 سال حکومت معاویه گونه تو، اتفاق افتاده است و دین و مملکت از دست رفته است، مملکت که در دست امثال میر حسین موسوی نبوده است.. و درست برعکس، قیام میر حسین همچون مولایش امام حسین به خاطر 20 سال فساد حکومت توست .2- مورد خنده دار بعدی، صحبتهای رادان، شکنجه گر کهریزک، و فرمانده نیروی انتظامی بود که با بدنی لرزان و صدایی مرتعش و با بکار بردن افعال معکوس به یاوه گویی های تکراری پرداخته و با کم نشان دادن تعداد تظاهر کنندگان و تعداد شهدای قیام عاشورای سبز اکثر کشته ها را ناشی از حوادث مشکوک و عوامل ناشناخته معرفی کرد در حالیکه عکسها و فیلم های شهدا در حین شهادت در تمام دنیا پخش شده است.3- مصاحبه با چند مزدور کتک خورده گاردی که مردم دلیر از شرمندگیشان در آمده بودند، درس عبرت خوبی برای این دسته از جیره خواران بود که از این به بعد حساب کار خود را بکنند.4- تمثیلهای خنده دار از صدر اسلام به عنوان تحلیل وقایع، توسط فرماندهان گارد ویژه خامنه ای که در عرض همین چند روز تحلیل گر سیاسی هم شده اند در قالب حوادث دوران یزید و امام حسین، و اینکه اگر حوادث بعد از وفات پیامبر ص نبود واقعه کربلا نبود. غافل از اینکه در واقعه کربلا صاحب زور و مزدوران فراوان و صاحب اسلحه و امکانات لشکر یزید بود که به سرکوب عده ای با امکانات کم (ولی با ایمان) اقدام نموده بودند نه بالعکس. در پایان تذکر دو نکته امید بخش ضروری است :1- حرکت عاشورای مردم قهرمان ایران اولین حرکت بزرگ در موضع فعال ( و نه انفعال ) بود که، نظام رو به زوال را، شوکه کرد و آنها که همیشه فکر می کردند به علت داشتن پول نفت و اسلحه، همواره غلبه با آنهاست کاملا به عکس العمل های انفعالی و نسنجیده روی آورده اند که خود پیروزی بزرگی برای جنبش سبز ایران است .2- عکس العملهای مضحک نظام که دقیقا مشابه همان کارهای چند ماه گذشته می باشد مانند : دستگیری اطرافیان سران جنبش، سرکوب تظاهرات، نسبت دادن آن به بیگانگان و غیره همه نشانگر آن است که تیرهای مقاومت ایشان تمام شده و دیگر چیزی به عنوان حربه جدید در آستین نداند و در حال عقب نشینی استراتژیک هستند و این بهترین زمان برای ضربه های نهایی بر پیکره پوسیده و آلوده نظام دیکتاتوری حاکم است.

Thursday, 24 December 2009

عزای کربلا یا کهریزک

محرم امسال محرمی دیگر است.اگر در کربلا سه روز آب نیود ولی در کهریزک ده ها روز آب نبود و اگر هم بود باید از کف کانتینرهای آلوده لیسیده می شد.اگرهفتاد و دو یار حسین شمشیر به دست شهید شدند، ولی هفتاد و دو یار میر حسین جز یک نوار سبز چیزی در دست نداشتند .اگر شهدای کربلا پس از آنکه جان می دادند، زیر سم اسبان لگد کوب می شدند، ولی در کهریزک، جوانان سبز در زیر لگد دژخیمان جان می دادند.اکر یزیدیان فقط تشنه جان یاران حسین بودند، ولی دیوهای خامنه ای به ناموس اهل حق هم رحم نکردند.اگر زنان و کودکان در کربلا فرصت در آغوش کشیدن عزیزشان را در واپسین لحظات می یافتند، ولی مادران شهدای جنبش سبز، پس از روزها و بلکه هفته ها بی خبری، اجازه زاری بر سر بدنهای شکنجه شده فرزندانشان را هم نیافتند.
ولی
اگر پس از واقعه کربلا مردم کم کم به صف مخالفان امویان پیوستند،ولی در نهضت سبز ایران، مردم فوج فوج، به حمایت از جنبش سبز قیام می نمایند و از هیچ تهدید و ارغاب دژخیمان واهمه ای به دل راه نمی دهند.اگرحبیب بن مظاهر، جز اندک جماعت بنی اسد، در مراسم تدفینش نبودند.ولی در مراسم خاکسپاری زندانی دو رژیم، پیر جنبش سبز، منتظری آزاد خواه، صد ها هزار نفر با شعارهای کوبنده علیه یزید زمان، او را تشییع کردند و در کمال عزت و احترام او را به سوی مولایش حسین بن علی بدرقه نمودند.عمر یزید ما نیز کوتاه است .ان شاءالله

Tuesday, 15 December 2009

ترجمه حرفهای برره ای خامنه ای

از زمان کودتای 22خرداد که جنبش سبز مردم برای احقاق حقوق مدنی شان اوج گرفت ، افسردگی و توهم علی خامنه ای نیز فزونی گرفته است او که در سیاه بینی و سیاه نمایی زمین و زمان شهرت جهانی دارد، پس از کودتای انتخاباتی چند ماهی است که به زبان" برره ای" روی آورده است و از واژه هایی با معنای معکوس استفاده می کند.از آنجاییکه بعضی از هموطنان با این واژه های معکوس و محل کاربرد آن آشنایی کامل ندارند، ناچارا هر از چند گاهی مفاهیم واقعی (و معنای معکوس ) آنها را که از دهان خامنه ای خارج می شود ترجمه می نماییم.خامنه ای در سخنرانی 22 آذر که برای مداحان درباری قرائت کرد در کمال ناراحتی جملاتی را گفته است که به ترجمه بعضی از آنها می پردازم.00000عده ای با شعار طرفداری از قانون، عمل خلاف قانون انجام می دهند ( یعنی مردم متمدن و فهمیده ایران در کمال عقلانیت با درخواست حقوق مدنی خود دودمان ما را به باد می دهند) 00000 مشکل اصلی همین حرف ها و عمل های فریبکارانه و غبار آلودگی فضا است (مشکل اصلی نظام دیکتاتوری من، حرکات هوشمندانه و فراگیر رهبران جنبش سبز و مردم می باشد که راه نفس من و اعوان و انصارم را گرفته است و داریم خفه می شویم). 00000 آن کسی که برای اسلام، انقلاب و امام کار می کند، به محض اینکه ببیند، حرف و حرکت او موجب ایجاد جهت گیری بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه می شود و مسیر خود را اصلاح می کند. اما چرا آقایان متنبه نمی شوند؟.( با اینهمه جو اختناق و سانسوری که ما ایجاد کرده ایم، با این همه کشتار و تجاوز که کرده ایم، با این همه دروغهایی که می گوییم و تهمت هایی که زده ایم، چرا تسلیم ما نمی شوند و دست از سر ما بر نمی دارند ؟) 00000 آقایان باید به خود بیایند و بفهمندکه راه غلطی را میروند .( خداوکیلی ولمان کنید، بگذارید تاج و عمامه مان را نگه داریم) . 0000 متوجه شوید که دشمن کجا را هدف گرفته به دنبال چیست .( من می دانم که می خواهید مرا سرنگون کنید و کاری می کنید که آرزوی سلطنت مادام العمر را تحت عنوان ولایت فقیه به گور ببرم ). 00000 چرا به خود نمی آیند و چرا نمی بینند که دشمنان انقلاب و امام چگونه از سخنان و اقدامات آنان خوشحالند وکف و سوت می زنند و عکس آنان را سر دست گرفته اند .( چرا نمی گذارید ما که 20 سال برای کودتا نقشه کشیده بودیم و فکر می کردیم بعد از آن با خیال راحت پول نفت را خودمان و نظامی های کودتاچی و دولت دست نشانده مان حیف و میل می کنیم, راحت باشیم. ملت به جای آنکه مطیع ما باشند علیرغم این همه فشارها، عکس های شما را با شادی و در عین شجاعت در مقابل باتوم و گلوله بالا می گیرند و خواهان مرگ و نابودی ما هستند. واقعا چرا به خود نمی آیید) 00000 قانون اقتضا می کند که اگر رئیس جمهور منتخب را هم قبول نداشته باشیم، اما در مقابل قانون خاضع باشیم و به آن احترام بگذاریم ( من سالها نقشه کشیدم تا رئیس جمهور منتخب خودم را با تقلب روی کار بیاورم و برای اینکار با تصویب قانون نظارت استصوابی شورای نگهبان تمام مراکز تصمیم گیری را به نفع خود یکپارچه و یکدست کردم تا دیگر مانعی نباشد و ظاهر قانونی هم داشته باشد پس شما هم مطیع باشید) 00000 دانشجویان ، امروز از لحاظ علمی و معنوی جزو برترین دانشجویان هستند و همواره هوشیارانه در صحنه حضور دارند و در قضایای اخیر هم بارها امتحان خوبی داده اند.(برای لحظه ای خامنه ای از حالت توهم و زبان برره خارج شد و ناخواسته حرف حساب زد.) ولی لحظه ای بعد حالت روانی مانیا( روان پریشی لحظه ای ) دوباره حاکم گردید و گفت :000000 البته دانشجویان موظفند افرادی را که منشا فساد هستند، شناسایی به دیگران معرفی کنند ( یعنی چند تا بچه های گول خورده در حد سیکل را که به اسم دانشجو وارد دانشگاه کرده ایم را تحریک کنیم تا مانند یک خبر چین هم کلاسی های خود را به نیروهای اطلاعاتی لو دهند تا خیل عظیم صاحب فکر دانشگاهی را سرکوب کنند.)000000 دشمنانی که به دنبال ایجاد ناامنی و اغتشاش هستند با مردم طرف هستند و البته دستگاههای قانونی هم وظایفی دارند که باید به وظایف خود عمل کنند (هر چه با تهدید و ارعاب و با بکارگیری تمام نیروهای نظامی انتظامی و قضایی سعی کرده ایم مردم را سرکوب کنیم خود را ذلیلتر دیدیم لذا باید چماقداران را بر علیه مردم که در کمال آرامش حقوق قانونی و مدنی خود را طلب کرده و می کنند بشورانیم)در ادامه خامنه ای به داستانهای بسیار تکراری دشمنی آمریکا و اسرائیل و0000 پرداخت که دیگر نیازی به ترجمه ندارد.

Monday, 14 December 2009

آنکس که عکسش پاره شده خودش چه میگفت؟

پيام به عموم ملت، من اين را اعلام مى کنم که اگر کسى به من سب بکند، فحش بدهد، عکس من را پاره کند، احدى حق ندارد که به او تعرض بکند. حرام است تعرض کردن به کسى که به من سب کند، به من فحش بدهد، عکس مرا پاره کند، مرا بزند، هر کارى بکند.احدى حق ندارد در اين وقتى که ما گرفتار هستيم در اين مصيبت بزرگ، با او مقابله کند تا اينکه به زد و خورد برسد و غائله ايجاد بشود. صحیفه نور جلد 11 زمان: 15 آذر 1358 / 16 محرم 1400يكي از انگيزه هايي كه ديكتاتوري پيش مي آورد اين است كه ديكتاتورها مي بينند ملت همراهشان نيست ، اعمال ديكتاتوري مي كنند. يكي از انگيزه هاست البته، انگيزه هاي ديگر هم دارد. چنانچه ملت ها همراه دولت باشند، وجهي پيدا نمي كند كه ديكتاتوري بكنند با ملت خودشان، مجهز مي شوند براي كساني كه به آنها حمله مي كنند. وقتي كه ملت جدا باشد از دولت و دولت هم بخواهد از ملت استفاده كند و بدوشد ملت را، ديكتاتوري پيش مي آيد. در اين رژيم هاي سابق شاهنشاهي وضع اينطور بود كه مردم حال گريز داشتند، و اينها مي خواستند آنها را با فشار نگه دارند و از آنها بدوشند، از اين جهت ديكتاتوري پيدا مي شد. شاهش ديكتاتور بود و عرض مي كنم كه استاندارهايشان هم همين طور، و فرماندارهايش هم همين طور، و شهرباني اش هم همين طور، و همه شان ، ارتش هم همين معنا بود. براي اينكه، اينها مي ديدند كه مردم با آنها همراه نيستند، آنها هم كه مي خواهند استفاده بكنند، مسئله هم استفاده بود، نه مسئله براي انگيزه انساني بود، براي استفاده بود، از اين جهت، اين انگيزه ديكتاتوري مي شد، تو سر مردم زدن مي شد. آن روزي كه شما احساس كرديد كه مي خواهيد فشار به مردم بياوريد بدانيد كه ديكتاتور داريد مي شويد. بدانيد كه مردم معلوم مي شود از شما روبرگردانده اند.صحیفه نور- جلد 18 - صفحه 79

Tuesday, 1 December 2009

مالک کشور تنها شما مردم هستید نه حاکمان مدعی

تک تک آجرهای پادگانهای سپاه پاسداران، تک تک فشنگ ها و اسلحه های آنها و تک تک دکمه ها و لباسهای سپاهیان و تجهیزات ضد شورش آنها متعلق به ملت است. تک تک قطعات اتومبیل ها و موتور سیکلت های آنها، تمامی ساختمانهای دولتی و امکانات و تجهیزات در تمامی وزارت خانه ها و سازمانهای دولتی متعلق به ملت است. ذره ای از اموالی که در اختیار خامنه ای است به او تعلق ندارد. هرگاه نوبت محاکمه او رسید باید در مورد همه اموالی که تحت اختیارش بوده است پاسخگو باشد.
چیزی و کسی به نام آقا برای ملت وجود ندارد. همه مجریان دولتی و قضات و نمایندگان مجلس و تمامی افرادی که در سمت های مختلف مشغول به کارند، موقتا مستخدم ملت هستند. چرا که همگی از سرمایه ملی حقوق می گیرند، از رهبر گرفته تا مامورین وزارت اطلاعات، سپاه، و نیروی انتظامی. هرکدام که به ولی نعمتشان، که همان ملت ایران هستند، خیانت کنند و از سرمایه ملی برای سرکوب ملت سوء استفاده نمایند، مجرم هستند و باید مجازات گردند.
پس هرگاه، هر حرکت اعتراضی مدنی انجام می دهید با روحیه طلبکارانه و از موضع یک صاحب حق با مزدوران و سران کودتا برخورد نمایید. چون آنکه بدهکار است و باید سرخضوع و اطاعت فرود آورد آنان هستند نه شما مردم ایران. آنکه نمک خورده است و نمکدان شکسته آنها هستند.
پس هرگونه ضربه ای که آنها به ملت وارد می کنند، هر جوانی را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و یا هر بی حرمتی و جنایتی که می کنند و یا با توسل به دروغ افراد را به بند می کشند در واقع به ملت بدهکارتر می شوند و مجازاتشان سنگین تر. پس با روحیه محکم تر از همیشه سعی کنید دست پیش را بگیرید. چون صاحب حق شمایید. صاحب سرزمین ایران و هر آنچه در آن است شما مردم ایران هستید صاحب اختیارید هرگونه می خواهید از نعمتهای کشورتان بهره ببرید و کشور را آنگونه که می خواهید مدیریت کنید و بسازید. نه تنها این حق شماست که هرکه را میخواهید بر منصب حکومت بنشانید بلکه مهمتر از آن این حق شماست که آن را که نمیخواهید از مقام خود عزل کنید.
وعده ما شانزدهم آذر . دانشگاههای کشور

Tuesday, 24 November 2009

پندی برای جنایت پیشگان حاکم: از سرنوشت کردان عبرت بگیرید

لطف حق با تو مداراها کند، چون که از حد بگذرد رسوا کند
سرنوشت کردان باید همه ما را به فکر وادارد خصوصا جنایتکاران و خائنان به مردم را. همه ما انسانها گناهانی کرده ایم و میکنیم، گاهی در خلوت خطایی میکنیم و کسی از آن با خبر نمیشود و گاهی نیز تنها جمع معدودی از خطای ما با خبر میشوند. اما به هر حال همیشه پرده ستاریت خداوند، مددکار ما می شود و ما را از رسوایی در میان مردم باز میدارد. گرچه خداوند ستار است ولی معلوم نیست این پرده پوشی همواره ادامه داشته باشد. گاهی انسان چنان بر خطاهای خود اصرار می ورزد و چنان گستاخانه بر خطا کردن مداومت می کند که به ناگاه پرده های ستاریت خداوند نیز فرو می ریزند و شخص خطاکار رسوای عام و خاص میشود.کردان نیز خطایی کرده بود و تنها جمع معدودی از آن باخبر بودند. اما اصرار بر این خطا او را بدانجا کشاند که در میان دهها میلیون نفر رسوا گشت و شاید ناتوانی او از تحمل این رسوایی به تدریج او را به کام مرگ نیز کشاند. البته در این میان منفعت طلبی دولتمردان فرصت طلب نیز آتش این رسوایی را مشتعلتر کرد و کردان قربانی سودجویی قدرت طلبان نیز گشت. شاید اگر او پیش از رسوا شدن استعفا میداد باز هم در پناه ستاریت خداوند میماند.اما به هر حال ماجرای کردان باید برای همه و خصوصا قدرت پرستان حاکم درس عبرت باشد. کسانی افراد بی گناه را پس از انتخابات کشتند و به دختران و پسران تجاوز کردند. اما هنوز هم حاکمان کوته فکر ایران بر این جنایتها اصرار می ورزند و حتی در پی آن هستند که خطاکاران را از مجازات نیز معاف کنند. باید بترسند از روزی که پرده ها فروریزند و رسوا شوند و تاب رسوایی را نیز نداشته باشند.

Monday, 23 November 2009

مراقب بچه های خود باشید، بسیج بجای ورزش

مسئول تربیت بدنی آموزش و پرورش استان تهران گفت:برای اینکه هزینه های آموزش و پرورش کاهش یابد زنگ ورزش از مقطع ابتدایی حذف شده است!!! (30/8/1388)خاطرمان هست که در دوران دبستان لذت بخش ترین زنگ مدرسه در میان آن همه ساعات دلهره آور درسی، زنگ ورزش بود که وقتی یک توپ والیبال یا بسکتبال می دادند تا در حیاط خالی از دانش آموزان دیگر به بازی بپردازیم. چقدر برایمان لذت بخش بود. چراکه در محله های شلوغ تهران و زندگی آپارتمان نشینی جایی برای بازی نبود و نیست. در چنین شرایطی، زنگ ورزش که بهترین زمان برای شکل گیری صحیح فیزیک بدن بچه ها و شناسایی ورزشکاران نخبه آینده است از بچه های تهرانی گرفته می شود و تا دگر بار شادی و سرزندگی را از مردم دور کنند.از سوی دیگر رئیس سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان با اشاره به تشکیل شش هزار واحد مقاومت بسیج در مدارس ابتدایی گفت: اثر پذیری دانش آموزان در سنین پایین بیشتر از سایر سنین است و به همین دلیل قصد ترویج و نهادینه کردن تفکر انقلاب و بسیج را در بین دانش آموزان ابتدایی داریم. (26/8/1388).عجب، اگر شما بودجه برای تنها زنگ شادی بچه ها را ندارید چگونه است که بودجه برای شستشوی مغزی آنها به منظور اطاعت کورکورانه از ولایت فقیه را دارید؟به جای آنکه به بچه ها محبت و شادی و سلامتی ببخشید، خشونت و اسلحه را در چنین سنینی آموزش می دهید؟به قول استاد شجاع و پیر حکیم محمد رضا حکیمی که از گرفتن جایزه جشنواره فارابی سر باز زد: آری، ما باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که درباره اش بتوان گفت: " از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه ها سرگردان است (اشاره به فقر مردم) و دومی در کتاب ها".مردم هوشیار باشید که فاشیستهای حاکم به کجا می اندیشند؟ اگر چه غافلند که چنین طرحهای خائنانه ای هیچگاه با حضور ملتی آگاه تحقق نمی یابد. باید به آقای خامنه ای گفت که قطعا عمرت وصال نخواهد داد تا مانند موسولینی فاشیست بتوانی ارتش بچه ها را ببینی. اگر عمری برایت مانده باشد (که ان شاء الله نمانده است) آنچه خواهی دید، نسلی پر شور و شاداب تر از پدران و مادرانشان خواهد بود که انتقام شهدای جنبش سبز را از تو و اعوان و انصار کور دلت خواهند گرفت و ایرانی آباد و آزاد را رقم خواهند زد. در مقابل خوب است که مردم هوشیار باشند و بیش از پیش به شادابی و آگاهی فرزندانشان توجه کنند و با حربه جدید دیکتاتور ها در مدارس که همانا فاسد کردن ذهن آنها در قالب کلاس و اردوی آموزشی بسیج است مقابله نمایند

نقد نظریه ولایت فقیه به زبان ساده

در این بررسی که حتی الامکان سعی شده است به صورت مختصر و فقط با طرح جمله های کلیدی و مطالب ضروری ارائه گردد، با ذکر مقدماتی ضروری مسئله حکومت و ریشه های آن در جامعه بشری و مباحث مربوط به انواع حکومت ها، سپس به مسئله نظریه ولایت فقیه که به شکل کنونی در جامعه شیعه سابقه ای کمتر از 50 سال دارد، پرداخته و نقاط ضعف و قوت آن مورد بررسی قرار می گیرد، باشد که تایید و تکذیب هر نظریه ای مستند به استدلال و تحقیق بوده تا قابل نفی و یا تایید منطقی باشد.1- شکل گیری حکومت در جوامع بشری: بنا به شواهد باستان شناسی تمدن های بشری که نشانه های مدنیت در آن (با تعاریف امروزی) بیش از چتد ده هزار سال سابقه نداشته است اگر چه از وجود بشر فعلی بر روی زمین بر اساس تعریف مختلف که چه نوع انسانس را از نوع انسان امروزی بدانند بین چند ده هزار سال تا چند میلیون سال قبل مورد توجه قرار داده اند .در این مجال بررسی خود را فقط از دیدگاه جوامع دینی ( ادیان الهی ) ادامه می دهیم چرا که در اصل مطلبی که بیان خواهیم کرد تفاوتی نخواهد نمود. پس از آنکه حضرت آدم و حوا یعنی بزرگان خاندان شریعت به این کره خاکی پا نهادند و زندگی پر عشق و محبت را آغاز نمودند، تشکیل خانواده داده ...و فرزندانی آورده و آنها نیز به تناسل نسلهای بعدی پرداختند. در آغاز این روزهای این تجمعات بسیار کوچک آنچه اصل روابط اجتماعی را تشکیل می داد (به علت ساده بودن ابزارهای زندگی) یاری گرفتن از یکدیگر در بر طرف نمودن آن دسته از نیازهایی بود که به تنهایی برای یک فرد و یا یک خانواده امکان پذیر نبود و پس از حصول نتیجه بنا به توافق های تعیین شده به تقسیم سود حاصل مبادرت می ورزیدند. در آن زمان نه حکومتی بود نه حاکمی و نه رعیتی. اگر حتی اگر از خود حضرت آدم و یا چند نسل بعد از او و حتی اوصیای او در امور دینی نیز پرسیده می شد، نظر شما در مورد حکومت و روابط حاکم و رعیت و یا رهبر جامعه و افراد جامعه مدنی چیست احتمالا با بهت و حیرت شما را نظاره کرده و نمی فهمیدند شما از چه سخن می گویید ولی اگر از آنها در مورد روش عبادت خداوند و روابط زن و شوهر و روابط اولیا و فرزندان و دستورات اخلاقی و شرعی آن می پرسیدید، در حد آنچه از خداوند به آنها رسیده بوده است برای شما نقل قول می کردند، ولی به تدریج که جمعیت جامعه بشری افزایش یافت و مفاهیم جدیدی مانند تجارت و تبادل کالا، مالکیت کالا و زمین، محدودیت منابع ارضی و آب، زیاده طلبی قوی تر ها نسبت به ضعیف ترها، دعاوی حقوقی و نیاز احقاق حق یکی نسبت به دیگری در اختلاف پیش آمده، نیاز به احداث راهها و تأمین امنیت آنها و0000 به وجود آمد، به تدریج مفاهیمی از قبیل نیاز به قاضی جهت صدور حکم (که در ابتدا تحت عنوان ریش سفیدان قوم شکل گرفت )، رئیس قبیله یا قوم برای دفاع از حقوق جمع و تصمیم گیری در برخورد با مشکلات طبیعی و یا اجتماعی و ... نیز مطرح گردید. هر قومی بنا به اقتضائات جغرافیایی و طبیعی، آداب و سنن شکل گرفته طی قرنها، و بنا به میزان قدرت تصمیم گیری عقلای قومشان نسبت به وضع قوانین و سنن اجتماعی و تعریف نظام ساختار حکومتی ( هر چند ساده) اقدام نمودند تا این نیاز که ناشی از پدیده افزایش جمعیت و تقابل و تداخل منافع به وجود آمده بود بر طرف گردد. لذا این مقدمه نه چندان کوتاه مارا به نتیجه ای بسیار مهم در بررسی نقدی بر نظریه ولایت فقیه می رساند که مفهوم حکومت مفهومی کاملا برون دینی بوده و شکل گیری آن هیچ گونه ارتباطی به احکام دینی نداشته بلکه مانند مفاهیمی همچون بهداشت و درمان و تکنولوژی و ... مقوله ی است که به مرور زمان برای انسان موضوعیت یافته و هر جامعه بشری در هر زمانی بنا به آنچه گفته شد برای خود بنا به اقتضائاتی، نوعی از حکومت را تجربه نموده است. با گذشت زمان تجارب موفق تر در این زمینه بر روی زمین اشاعه یافته و برای دیگر جوامع الگو گردیده و دیگر جوامع سعی نمودند الگوی موفق را با شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی خود منطبق کرده و در جهت رفاه و تعالی خود بکار گیرند.لذا باید گفت مقوله حکومت در جامعه بشری یک امر برون دینی بوده و بر اساس نیاز بشری در طول تاریخ شکل گرفته و تکامل یافته و همچنین به سیر تکاملی خود بنا به شرایط زمانی و مکانی ادامه خواهد داد. در ادامه به بحث حکومت دینی براساس یافته های دینی و به خصوص مستندات دین مبین اسلام می پردازیم. اگر در متون دینی اعم از قرآن، کتب حدیث و کتابهای تاریخی غور نماییم در خواهیم یافت که اولا اکثریت پیامبرانی که از آنها نام برده شده است فقط وظیفه بشارت و انذار قوم خود را به عنوان یک مبلغ بر عهده داشته اند و تمام تلاش خود را در جهت ارشاد مردم نسبت به وظایف اخلاقی و دینی خود نموده اند که در این دعوت مقدس بسیاری از ایشان (مانند انبیاء بنی اسرائیل) جان خود را فدا نمودند تا بتوانند بستر سلامت فکری و روحی را در جامعه خود فراهم آورده تا از این طریق زمینه رشد و تعالی بشریت را فراهم آورند. از میان این انبیا عده قلیلی ضمن وظیفه رسالت الهی، نقش رهبری جامعه خود را نیز داشته اند.نکته بسیار مهم آن است که این حکومت، وظیفه آنها به عنوان پیامبر الهی نبوده است بلکه فقط میتوان آن را در حد یکی از شئونات آنها دانست. بدین معنا که تمامی مومنین، ضمن خداپرستی و تلاش برای جلب رضایت الهی در زندگی اجتماعی خود وظایفی را به عهده دارند که با انجام این وظایف اجتماعی ضمن کسب روزی حلال، می توانند در جهت تکامل جامعه خود به منظور رفاه، آرامش و امنیت و سایر شئون لازمه یک جامعه سالم گام بردارند. پر واضح است که هر فرد در یک جامعه سالم بنا به توانایی های جسمی و روحی و همچنین میزان تحصیلات و تجربه خود درسمتی مشغول به انجام وظیفه است تا شبکه اجتماعی سامان یافته، و مسیر تعالی را طی نماید. در همین رابطه آن دسته از انبیا الهی نیز که از توانایی مدیریت اجتماع زمان خود برخوردار بوده اند و به علت حسن سابقه خود در میان مردم ازطرفی، و از طرف دیگر بخاطر استعداد ذاتی خود در امر مدیریت در سمت مهم رهبری جامعه قرار گرفته و به پشتوانه تقوای الهی و علم به حقایق دینی از بسیاری از رهبران زمان خود ( که اکثرا دچار بیماری قدرت طلبی و افزون خواهی بوده اند ) لایق تر و مثمر ثمرتر جلوه نموده اند. در این میان پیامبر عظیم الشان اسلام محمد مصطفی (ص ) و حضرت موسی (ع) از شاخص ترین آنها در جوامع دینی می باشند. بنابراین بنا به حکم عقل و تاریخ انبیا سلف، از داشتن علم نبوت، شایستگی رهبری حاصل نمی گردد. چراکه مقوله علم نبوت مانند هر علم دیگری از مقوله مدیریت و ملاکهای مدیریتی کاملا جدا می باشد. به طریق اولی مدیریت سیاسی جامعه نیز به علت حساسیت و گستردگی آن توانایی های ویژه ای را می طلبد.نکته بسیار مهم دیگری که از قرآن و احادیث نبوی و ائمه اطهار در مییابیم آنکه در فقه اسلامی به خصوص فقه شیعه که از جمیع فرق دیگر اسلام گسترده تر بوده و در بسیاری از ابواب جزئیه دقت بیشتری نموده است در طول حدود دوازده قرن که از زمان غیبت صغری می گذرد، بابی تخت عنوان باب حکومت و یا باب ولایت و یا طریق حکومت داری در اسلام تدوین و معین نگردیده است. از علمای صدر اسلام که صاحبان کتب اربعه بوده اند (شیخ صدوق , شیخ طوسی ) گرفته تا آثار علمای متاخر چه از منابع اهل حدیث( نظیر مجموعه بحارالانوار مرحوم مجلسی) تا کتب اصولیون مانند مجموعه وسایل الشیعه اثرجناب شیخ حر عاملی. اگر چه در ادامه ( اگر توفیقی بود) به طور مفصل تر به نقد کتاب ولایت فقیه آقای روح الله خمینی خواهیم پرداخت ولی به اختصار نظر هموطنان عزیز را به این نکته جلب می کنم که این چه مقوله بسیار مهمی است که در جان، مال و ناموس مسلمین تعیین کننده و سرنوشت ساز است ولی حتی در حد یک رساله مستقل هیچ کسی بدان اشاره ننموده ( درصورتیکه در مقابل، کتابهای قطور فقهی در ابواب جزئیه دیگر نظیر طهارات نگاشته شده است ) و فقط در چند دهه اخیر این کشف مهم صورت گرفته است؟ کشفی که علمای بزرگی چون شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی که به زمان ائمه به مراتب نزدیکتر بوده اند متوجه آن نگردیده اند. آیا بهتر نیست با دید باز تری مسئله را بنگریم؟آایا این امر به خاطر این نیست که نه قرآن کریم و نه ائمه اطهار هیچگاه در پی تنظیم ساختار حکومت و محدود کردن آن به شکل ثابت برای قرون متمادی نبوده اند؟همانطور که هیچگاه در سایر علوم بشری که آنها نیز برون دینی هستند (مانند علم پزشکی و فیزیک و000) فرمولی ذکر ننموده و بشر را آزاد گذارده اند تا بنا به شرایط زمانی و مکانی و بر اساس تعقل و تجارب بشری، راه خود را بیابد و با انتخاب بهترین روش، زندگی خود را بسازد.

Tuesday, 17 November 2009

مانور نیروی انتظامی با کدام هدف

با توجه به مانور نیروی انتظامی در تاریخ 26/8/88 در تمامی مبادی شهر و استان تهران و حتی مبادی طرح ترافیک به بهانه بهبود ترافیک به احتمال قوی توطئه دیگری از جانب کودتاچیان در سطح استان تهران در حال شکل گیری است و یا آنکه کودتاچیان برای کنترل حوادثی که پس از اجرای توطئه های جدیدشان (مانند کشته شدن پزشک کهریزک) ممکن است اتفاق بیفتد، اقدام به این مانور نموده اند.چرا که هر زمان آرامش نسبی حاصل گردیده است، خائنان حاکم، اقدام به شیطنت تازه نموده اند و این بار نیز چند احتمال در مورد هدف این حرکت میتواند وجود داشته باشد:
یک- به اجرا درآوردن طرح قدیمی دستگیری سران جنبش سبز مردم ایران
دو- گسترش دستگیری های نخبگان جنبش سبز و یا افراد شناسایی شده در حرکتهای اعتراضی مردم
سه- صدور احکام محکومیت های طویل المدت و یا اعدامهای جدید

Friday, 6 November 2009

آخرین امپراطور


آخرین امپراطور (تحلیلی بر وقایع 13 آبان)

13 آبان امسال مانند روز قدس گونه ای دیگر بود. این بار نه تنها مردم شجاع ایران در ادامه حرکت جنبش سبزشان بار دیگر نفرت خود را از مستکبران داخلی به طوری آشکارتر نمایان ساختند بلکه به رهبری کودتا نشان دادند حتی اگر 50000 نیروی گارد خود را به همراه بسیجی های فریب خورده در سراسر شهر تهران مستقر کند و سبعانه تر از دفعات قبل به مردم هجوم بردند، مردم حرکت خود را در سراسر شهر و تا پاسی از شب گسترش خواهند داد و خواب راحت را از آنها خواهند ستاند.

ای کاش این رهبر توهم زده و بی خواب از دست ملت، لحظه ای از دیوارهای کاخش بالا می رفت و نگاهی به دنیای واقعی خارج از قصر می انداخت تا شاید لااقل در تفکرات وهم آلودش اصلاحی صورت می گرفت.

در صحبت های 12 آبان هنوز بزرگنمایی دشمن فرضی و ترساندن اندک پا منبریهایش از آمریکا بود.

اگر چه نباید فراموش کرد که در 13 آبان 58 حرکت دانشجویان انقلابی به خاطر شیطنت های دولت وقت آمریکا در تحریک عوامل تجزیه طلب در مناطق مختلف کشور نظیر کردستان و سیستان و بلوچستان و طرح ریزی کودتای نظامی توسط عوامل شاه سابق علیه انقلاب تازه به ثمر نشسته شکل گرفت، ولی سوء استفاده از آن حرکت انقلابی طی 30 سال گذشته و بزرگنمایی بیش از حد ضدیت با آمریکا به منظور حفظ اختناق حاکم برملت بحث دیگری است.

این بار پس از 30 سال دانشجویان شجاع و حق طلب در اکثر دانشگاههای کشور با همان انگیزه گذشتگان سلف شان (که اکنون خودشان و یا فرزندانشان در زندان هستند) این بار نظام دیکتاتوری ولایت فقیه را هدف گرفتند.

دختران و پسران دلاورمان در روز 13 آبان امسال با ایمان و شوری بی نظیر پایه های ظلم را سست تر کرده و راه خود را تا پیروزی نهایی ادامه می دهند.

این آخرین جرثومه خودخواهی و قدرت طلبی آخرین روزهای سلطنتش را می گذراند. با اینکه می بیند هر روز حرکت مردم علیه او و نظام فاسدش در شهرهای مختلف گسترش می یابد و دیگر به صورت علنی مورد لعن و نفرین مردم قرار گرفته است، هنوز از دست چدنی در داخل دستکش مخمل (منظور دولت اوباما) سخن می راند.

در شرایطی که برای اولین بار (و شاید تنها فرصت پدید آمده ) که در آن شخصیتی مانند اوباما دست دوستی دراز کرده (و در مقابل فرار دائمی خامنه ای از تعامل با جهانیان و تکرار دشمنی های پیشین) خواهان فراموش کردن گذشته های تلخ می باشد، اگر درایتی در وجود افسرده خامنه ای بود که نیست و اگر مشاورین و رئیس جمهور منتصبش شعور وتدبیر لازم را داشتند، که ندارند، بهترین فرصت برای مذاکره و استرداد داراییها و برون رفت از انزوای جهانی، محقق می گردید.

ولی صد افسوس که کور دلان حاکم تمام توان خود را برای تجهیز مزدوران خود به منظور سرکوب صاحبان اصلی کشور و با صرف دلارهای نفتی همین مردم به کار گرفته اند .

ان شاء الله به یاری خداوند متعال و باگسترش حر کت سبزمان که مسلما از این به بعد باید وارد مراحل جدیدتر و جدی تری گردد، فرصت سوزها را حذف و کشور را به دست فرصت سازان خواهیم سپرد و بساط آخرین امپراطور جور و ظلم را بر خواهیم چید.

Tuesday, 3 November 2009

وقتی میمون کت وشلوار می پوشد

وقتی میمون کت وشلوار می پوشد

یاد قدیم ها بخیر00000یادتان هست تو همین کوچه پس کوچه ها , لوطی با عنترش می چرخید در حالیکه یک دست کت و شلوار تن عنترش کرده بود

مردم وقتی عنتر را می دیدند که لباس آدم پوشیده می خندیدند و می رفتند جلو با عنتر دست می دادند. عنتر هم دستش را دراز می کرد و دست می داد بعد، از خوشحالی یک معلق هم می زد. گاهی فکر می کردم نکند عنتر بیچاره واقعا فکر می کند آدم شده ؟! ولبخند زدن مردم و دست دادن با او از سر احترام به شخصیت اوست؟ غافل از اینکه لباس آدم پوشیدن یک میمون خنده دار بود.

این خاطره مرا به یاد مقاله ای انداخت که در روزنامه حیات نو مورخ 11/8/88 چاپ شده بود و نقل کرده بود که طرفداران دولت کودتاچی عنتری000 نژا000نه ببخشید احمدی نژاد یک گروهک به نام جنبش سبز علوی تشکیل داده اند تا از فردا، با پوشیدن رنگ سبز و یا در دست داشتن پلاکادر های سبز در جلوی دوربین های تلویزیون کودتاچی ها، در گوشه ای از خیل جمعیت میلیونی جنبش سبز ایران، بتوانند خود را شبیه سبزهای واقعی کنند واین توهم را برای خود و احمق های مانند خودشان ایجاد کنند که بله ما هم آدم شده ایم و این خیل جمعیت، طرفداران ما هستند که در 13 آبان و یا در سایر حرکتهای سبز حضور یافته اند. پناه بر خدا از این همه حماقت ...

مردم سبز ایران ، البته نیازی به سخت گیری نیست . بالاخره عنترها هم دل دارند . بگذارید چند صباحی ادای آدم حسابی ها را درآورند. مگر از چنین جانوران حقیری به جز حیله هایی اینچنین حقیرانه انتظار می رود ؟ شاید حضور عنترک های کت وشلوار پوشیده در گوشه ای از سیل خروشان شما انسانهای شریف خالی از لطف و خنده نباشد* .

* البته لازم است از تمامی عنترهای جهان عذر خواهی نمایم که چنین موجودات سخیفی را به آنها تشبیه نموده ام.